گلهای اصفهان
گلهای کرکین جامهٔ اصفهان
و یاسمنهای موصل
و شکوفه های نارنج
همه معطرند
اما دم لطیف تو
ای لیلای سیمین تن
از عطر همهٔ آنها تر و تازهتر
و از بوی همهٔ آنها دلپذیرتر است
خندهٔ مستانهٔ لبان مرجانی تو
آهنگی از زمزمهٔ آب روان موزونتر و شیرینتر
و از نسیم سبکروحی که درختان نارنج را پیچ و تاب میدهد
و نغمهٔ مرغکی که در کنار آشیان خانهٔ خود
آوازه خوانی میکند، لطیفتر دارد
اما بوی دلاویز گلهای کرکین جامه
و نسیمی که پیرامون نارنجستان سرگرم بازی است
و آب روانی که شکوه کنان براه خود میرود
جاذبهای استوارتر از عشق ناپایدار تو دارند ،
ای لیلا، از وقتی که همهٔ بوسه ها، سبکبال از لبان شیرین تو گریختهاند،
دیگر عطری در شکوفههای بیرنگ نارنج
و بویی آسمانی در گلهای کرکین جامه باقی نمانده است
دیگر پرنده ای میان گل سرخ و بوتهٔ نارنج ،
روی خزه ها و پرهای نمناک آواز نمیخواند
دیگر ترانه ای شیرین از جویباران باغها بگوش نمیرسد
دیگر صبحدمی آسمان صاف و سبك را زرین نمیکند
آه ! کاش پروانهٔ عشن نورسیدهٔ تو نیز سبکبال و مشتاق
بسوی دل من بازگردد
و بار دیگر شکوفههای نارنج
و گلهای کرکین جامهٔ اصفهان را معطر کند.
برگردان از شجاعالدین شفا