مجله روشنفکر

مجله روشنفکر جایی برای ژرف اندیشیدن

خلیل ملکی و تراژدیِ روشنفکران تنها!/ علی میرفطروس

 

ali-mirfetros

روشنفکر/ اشاره/ نویسندهء بزرگ و محبوبِ مردم فرانسه، امیل زولا، درسال 1898 با انتشارمقالهء من متهم می کنم! دردفاع از بیگناهیِ «آلفرد دریفوس» (افسریهودی ارتش فرانسه که به خیانت به کشور متهم شده بود) چنان موج نفرت و نفرینی علیه خود برانگیخت که بخشی ازجامعهء فرانسه، ظرفِ «ادرارِ»شان را «زولا» می‌نامیدند.

اقدام شجاعانهء امیل زولا، موضوع اخلاق وشجاعت روشنفکری را به عرصهء عمومی کشاند و سرانجام باعث برائتِ دریفوس در دادگاه و پیروزی و محبوبیّتِِ بیشترِ زولا در اذهان عمومی مردم فرانسه گردید. این ماجرا نشان می دهد که درکشوری مانندایران- که تحرّک ها و تحریک های سیاسی-اجتماعی  ناشی از شور و احساسات مردم است- وضع«روشنفکرانِ تنها و تکرو» به مراتب- بدتر و هولناک تراست. سرنوشت خلیل ملکی  نمونهء جانگدازی ازاین وضع و موضوع است.

خلیل ملکی یکی ازپیشگامان جنبش ملّی شدنِ صنعت نفت بود و ماننددکترمظفربقائی، فرزندنفرین شدهء این جنبش به شمارمی‌رود. استقلال رأی، میهن دوستی و خصوصاًمخالفت شدید ملکی باحزب توده باعث شد تا او نیز -همانند دکتربقائی- مورد تکفیر و حملات بی شرمانهء رهبران حزب توده قرارگیرد.

 ما-درمقالهء مفصّلی-ازشخصیّت دکترمظفربقائی و ضعف ها و ظرفیّت های وی سخن گفته ایم. باشکست استالینیسم و فروپاشیِ دیوارهای ایدئولوژیک، اینک بهتر و روشن‌تر می‌توانیم شخصیّت و عقایدملکی را بشناسیم. اقبال روزافزون نسل نوین روشنفکران ایران به عقاید خلیل ملکی نشانهء این واقعیّت است که «روشنفکران تنها»نبایدمرعوبِ دروغپردازی های سرکوب گرانِ اندیشه گردند. پیروزی نظریِ خلیل ملکی-همچنین- نشان می دهدکه قدرتِ حقیقت،ازحقیقتِ قدرت(تبلیغات حزب توده و دیگران)نیرومندتراست.

متن زیر بخشی از گفتگوی نگارنده با روزنامه‌نگار و برنامه‌سازِ برجسته علیرضا میبدی است که درتاریخ 3شنبه 7 مهر 1394= 29 سپتامبر 2015  از تلویزیون پارس پخش شده است.

        ***

…زندگی و سرنوشت سیاسی خلیل ملکی نمونه‌ای از زندگی و سرنوشت روشنفکران اصیل و شریف درکشورهای خاورمیانه است و به همین جهت بقول فردوسی: «یکی داستان است پُرآب چشم».من درکتاب«دکترمحمدمصدّق؛…» (سال1387/ 2008)دربخشِ«خلیل ملکی؛ اندیشمندتنها» به شخصیّت و عقاید خلیل ملکی اشاره کرده ام،  امّا اگر بخواهم از دو -سه  ویژگیِ ممتازِملکی یاد کنم باید بگویم:

khalilmaki

اولاً: خلیل ملکی مرداخلاق بود،یعنی می گفت که اگرسیاست بااخلاق همراه نباشد به جهّنم های بی بازگشت منتهی خواهدشد.دکترهمایون کاتوزیان– که ازیاران نزدیک خلیل ملکی بوده- معتقداست که«خلیل ملکی درتمام زندگی اش  دروغ نگفته بود»… در پیشانی نشریهء علم و زندگی(نشریهء تئوریک حزب نیروی سوم»به سردبیری خلیل ملکی)نیزتأکیدشده بود:

– «مِلاک عمل نویسندگان علم و زندگی حق و حقیقت است، نه فریفتن عوام، نه خوشایند ایشان یا هراس از اعراض شان».

درنامهء اسفندماه1344نیزملکی تأکیدمی کند:

ـ «من برای سیاستمدار، همواره عقل سالم بشری ـ نه راضی كردن همه و نه فریفته بودن نسبت به عوام ـ را ملاك و معیار دانسته‌ام».

 درجامعه‌ای که سیاست- عموماً- با سالوسی، سیّاسی ، عوامفریبی و کسب «وجاهت ملّی» همراه است، این اعتقاد ملکی نوعی فضیلت بود، فضیلت کم‌نظیری که زندگی و سرنوشت ملکی را به نوعی تراژدی  پیوند می‌داد چراکه در چنان جامعه‌ای، داشتنِ چنین اخلاق و فضیلتی،«ضعف»یانوعی«نقص» به شمارمی‌رفت، هم ازاین روست که ملکی- همانند سیاوشِ شاهنامه- در برابرحزب توده و دیگر دشمنانش،بی سلاح بود، چراکه  وی استفاده (یاسوء استفاده) از سلاحِ دروغ ، عوامفریبی و افتراء را به صلاح سیاست و اخلاق نمی‌دانست و به همین جهت، همانندسیاوش، پیشاپیش، محکوم و مطرود بود. با این خصوصیّت، ملکی همواره  این بیت را زمزمه می‌کرد:

ما نان به  نرخ خون جگرخوردیم

زیرا که نرخ روز  ندانستیم

 دوم اینکه خلیل ملکی- اساساً – روشنفکری اصلاح‌طلب و فرهنگساز بوده نه یک انقلابی و سیّاس و سیاست باز. او به 3زبان فرانسه و آلمانی وانگلیسی تسلط کامل داشت ودارای 14-15ترجمه وتالیف و صاحب صدها نامه و مقالهء تحلیلی بود ازجمله ترجمهء کتاب معروف «نقش شخصیّت درتاریخ» اثرپلخانُف.

سوم، استقلال فکری و شجاعت اخلاقی خلیل ملکی بود.بااین استقلال فکری وشجاعت اخلاقی بود که او درسال 1339 دعوت شاه را برای مذاکره وگفتگوبرای آیندهء سیاسی ایران پذیرفته بود.درهمین ملاقات،خلیل ملکی مانند یك متفكـّرآزاده و مستقل، كوشید تا نظرات و پیشنهاداتش را به شاه ارائه کند.ملکی درآغازگفتگوبه شاه گفت:

 ـ «… اگر اعلیحضرت انتظار دارند من هم مانند درباریان هر چه را فرمودید تأیید كنم، مسئلۀ دیگریست، امّا اگر اعلیحضرت مایل هستند از واقعیات موجود اجتماعی ـ آن طور كه هست نه آن طور كه مورد پسند است ـ اطلاع حاصل كنند، آنچه كه من عرض می‌كنم صحیح است»…

 ملکی اضافه می کند:

این را انصاف می‌دهم كه در تمام مواردی كه من مقاومت كردم و توضیح دادم، بالاخره [شاه] قانع شدند!».

  ازمحتوای بحث های شاه با ملکی آگاهی دقیقی نداریم ولی بنظر می رسد که نظرات و پیشنهادات اصلاح طلبانهء ملکی(خصوصاً دربارهء ضرورت اصلاحات ارضی واجتماعی )مورد پسند شاه بود.

  یکی ازمهم ترین جلوه های استقلال فکری و شجاعت اخلاقی ملکی، موضعگیری او دربارهء رویداد28 مرداد32 بود.اوچندهفته قبل ازآن،مانندگروهی ازرهبران جبههء ملّی باانحلال مجلس شورای ملّی وانجام رفراندم مخالفت کرده وانحلال مجلس شورای ملّی را زمینه ای برای عزل مصدّق اعلام نموده بود. باوقوع 28مرداد وانفعال حیرت انگیز مصدّق  دراین روز سرنوشت ساز،درحالیکه بسیاری منتظربودندتا خلیل ملکی-بعنوان برجسته ترین رهبر وتئوریسین «حزب نیروی سوم ِ»هوادارمصدّق -دراعلامیهء رسمی ِ حزب،از«کودتای 28مرداد» سخن بگوید و آنرا محکوم کند،ملکی- پس از 2-3روزتاخیر- دراعلامیّهء رسمی حزب  از28مرداد32 بعنوان یک«رویداد» نام برد وهیچ اشاره ای به«کودتا»یا ادامهء مبارزهء نهضت ملّی به رهبری دکترمصدّق  نکرد!.این موضوع چنان حیرت انگیزبودکه باعث دشمنی های تازه ای علیه خلیل ملکی شد.ملکی بعدازانتشاراین اعلامیّه  خودرا به فرمانداری نظامی تهران   معرّفی کرد،شایدبه این خاطرکه مخالفانش نگویند:«ملکی با دربارسازش کرده است!»).پس ازبازداشت، ملکی به زندان«فلک الافلاک»فرستاده شد،امّا درزندان هم ،ملکی ازتوهین وتهدید  زندانیان توده ای درامان نبود آنچنان که بقول دکترمهرداد بهار -« زندانیان توده ای درزندان فلک الافلاک  قصدکشتن  خلیل ملکی را داشتند».

 خلیل ملکی یک آذربایجانیِ آذربه جان، یک سوسیالیست ایرانی و میهن پرست بود و بهمین جهت وقتی دید که درغائلهء آذربایجان و فرقهء دموکرات پیشه وری، رهبری حزب توده از استالین وحزب کمونیست  شوروی  دستورمی گیرد،ازحزب توده  انشعاب کرد.به روایت ملکی: پس از برگزاری كنگرهء اول حزب توده(درمردادماه 1323) ازطرف رهبری حزب توده برای سامان دادن به سازمان‌ھای ایالتی حزب در آذربایجان، به تبریز اعزام شدم  ولی به محض ورود به  كمیتهء شھرستان تبریز دیدم كه شش عكس استالین را با ھم به دیوار نصب کرده اند. من پنج عكس را با دست خودم كندم و گفتم: «این یكی باشد كافی است، مشروط بر اینكه عكس خیابانی و ارانی و ستارخان و باقرخان و سایر انقلابیون ایرانی را  هم در پھلوی عكس استالین نصب کنید».

 ملکی اضافه می کند:

-«متوجه شدم كه دركارخانه ھا عكس‌ھای متعددی از افسران و ژنرال‌ھای شوروی را بر دیوارھا كوبیده اند.دستور دادم این عكس ھا را بکَنند و عكس ھایی از رھبران انقلاب مشروطه جای آنھا نصب شود».

  انشعاب خلیل ملکی از رهبری حزب توده باعث شد تا نشریات و شبکه‌های تبلیغاتی این حزب -خصوصاًرادیومسکو و رادیو پیک ایران- درهجوم تبلیغاتیِ ویرانگر، خلیل ملکی را مورد کثیف ترین و بی شرمانه ترین اتهامات  قراردهند بطوری که این امر، ملکی را تا آستانهء خودکُشی کشاند. بدین ترتیب: خلیل ملکی درحمّام فین حزب توده،چنان رگ زده شدکه هنوزنیز عقایدو افکارش برای جامعهء سیاسی ایران  ناشناخته  است…درچنان شرایط  طاقت فَرسائی بود که ملکی ازدوستان و رفقای سابقش- که بصورت«مشاطه نویسان حزب توده» درآمده بودند- به عنوان«بروتوس»(که ازپُشت به او خنجرزده اند) یاد می کرد و این شعرعارف قزوینی را زمزمه می کرد:

          زبس که مردمکِ دیده، دیده مردم بد

        کنون به مردمکِ دیده، سوء ظن دارم

                                    ***                                              

  جریانی كه به همّت ملكی از حزب توده انشعاب كرده بود، اساساً یك جریان فرهنگی بود كه اعضاء شناخته شدۀ آن عبارت بودند از: فریدون تولّلی، رسول پرویزی،اردشیرمحصّص، جلال آل احمد، محمدعلی خُنجی، ناصر وثوقی، هوشنگ ساعدلو، ابراهیم گلستان، نادر نادرپور، احمد آرام، داریوش آشوری،هوشنگ وزیری و دیگران.

   نظرات سیاسی واجتماعی ملکی درچندکتاب  منتشرشده که یکی ازآنها کتاب«نامه های خلیل ملکی» است.این کتاب  حاوی  بیش از100 نامه است وبه همّت دکترکاتوزیان وامیر پیشداد منتشرشده). او در این نامه ها ازجمله دربارهء دکترمصدّق،جبههء ملّی، اصلاحات ارضی و اجتماعی شاه ،شورش 15خرداد42 آیت الله خمینی، و…سخن گفته است. مثلاً: درنامهء 18اردیبهشت 1346 خطاب به دوستانش دراروپا، دربارۀ اصلاحات ارضی و اجتماعی شاه  می نویسد:

-«هر چند كه بارها نوشته‌ام، باز تكرار می‌كنم كه تئوری اجتماعی شاه ایران راجع به تحـّول، مترقّی است، هر چند كافی نیست…بخصوص ملّی كردن آب، همواره یكی از هدف‌های ما بوده است».

  درحالیکه بسیاری ازرهبران  وسازمان های سیاسی مخالف شاه درخارج ازکشورازشورش 15خردادآیت الله خمینی تجلیل می‌کردند، ملکی در نامه ای به تاریخ آوریل 1963= فروردین 1342 (یعنی 4ماه قبل از 15خرداد)،خطاب به دوستانش دراروپانوشت:

 -«در ایران، فعلاً یك جنبش واقعیِ ارتجاعی وجود دارد كه به اصلاحات نیم بند كنونی نیز عقیده ندارد و فئودال‌ها و برخی از روحانیون واپس‌گرا، آن [جنبش] را بوجود آورده‌اند و می‌خواهند رژیم شاه را وادار به تجدید نظر دربارۀ اصلاحات نیم بند كنند».

 درنامهء 22 آذر 1342 دربارهء واقعهء 15خرداد می نویسد:

 -«… پس از 15 خرداد [1342] هیچ [اتفاق]تازه‌ و مهمی، پیش نیامده. تفسیر اوضاع 15 خرداد به نظر من، همان است كه من كرده بودم. رفقای تهران نیز كم كم دارند به همان نتیجه می‌رسند».

  ملکی درنامهء دیگری تاکیدمی کند:

-«… تلقّی و ارزیابی من از اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران تا حدودی با مال شما فرق دارد و حتّی در مواردی با [ارزیابی] رفقای تهران نیز فرق پیدا كرده، یعنی آنها، حادثۀ پانزدهم خرداد [1342] را نوعی تفسیر می‌كنند كه به نظر من، تصـّور واهی است».

درهمین رابطه،خلیل ملکی فقدان شعور و تکیه بر شور و احساسات تودهء عوام و استیلای«روح توده ای»رابستری برای ظهورِ توتالیتاریسم و فاشیسم می دانست. به نظراو:«هرکس وقتی درتوده  منحل شود یک احمق ازآنها ساخته می شود»…

انقلاب 57، حاکمیّتِِ «روح توده ای» و ماه زدگیِ شاعران،روشنفکران و رهبران سیاسی ایران  تجلّیِِ پیش بینی های خِرَدمندانهء خلیل ملکی بود.

ارسالی از تارنمای علی میرفطروس

اطلاعات

این ویودی در نوامبر 22, 2016 بدست در Uncategorized فرستاده شده و با برچسب خورده.

بایگانی

نوامبر 2016
د س چ پ ج ش ی
 123456
78910111213
14151617181920
21222324252627
282930  

یادآوری

نشر مطالب تولیدی روشنفکر، با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است.

اعلان

مجله روشنفکر از تاریخ ۲۰۱۷/ ۰۱/ ۱۵ در قالب «دوهفته نامه» منتشر گشته و ماهی دوبار به روز می‌شود.
%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: