روشنفکر/ درحالی باردیگر هجدهمین سالگرد قتلهای سریالی روشنفکران، نویسندگان و… و فعالین سیاسی، بهصورت سالانه و مقطعی در ذهن افکار عمومی توقف کرده و با مکثی کوتاه به سرعت عبور میکند که عطش و میل به سرکوب و کشتار در ذائقه حاکمیت هرگز فروکش نکرده است.
شاید برخی این واقعه دلخراش را تنها به همان برههی زمانی خاص، در ذهن گریزپای خود تداعی کنند. اما آنچه مسلم است میل به دیگر کشی و چنگال کشیدن به جسم جامعه روشنفکری از روزی آغاز شد که حاکمان نوظهور درصدد برآمدند تا با توسل به روح کین جوی خویش و مراجعه به متون مذهبی، دورهای را آغاز کنند که خون قاتق غذای روزانه وجدان جمعی مردم ایران گردد.
داریوش فروهر، پروانه اسکندری، محمد جعفر پوینده و محمد مختاری تنها کسانی نبودند که به واسطه ماشین کشتار جمهوری اسلامی از آنها سلب حیات گشت .
سعیدی سیرجانی، غفار حسینی، سیامک سنجری، حمید حاجی زاده، کاظم سامی، پیروز دوانی و… و مجید شریف و دهها روشنفکر ایرانی در طول این سالها با روشهای متفاوت سرنوشتشان بسان فروهرها بوده اما هیچگاه پروندههایشان مورد تفقد جدی قرارنگرفت.
افزون برآن؛ ما شاهد حذف نسلی از فرهیختگان سکولار ایرانی گشتیم که محصول بیش از یک سده ممارست و کوشش در جهت مدرنیزه کردن ایران معاصر بودند. آری آنان بهای بیش از یک سده اندیشیدنِ جریان روشنفکریِ ایران را پرداختند!
بیخود نیست که حاکمان اسلامی از روحالله خمینی تا سیدعلی خامنهای و همهی اعوان و انصارشان به انحای گوناگون از دگراندیشان و روشنفکران درهراس بوده و میباشند.
حاکمان اسلامی در طول این سالها علاوه بر حذف فیزیکی روشنفکران، تمام سعی خود را کرده تا جریان روشنفکری را به انحراف کشیده و به موازات آن، روشنفکر بدلی خود را بسازند که چندان موی دماغ آنان نگردد. اساسا هرچیزی که مزاحمت جدی برایشان ایجاد کند، یک جریان موازی برای آن میسازند تا حقیقت و واقعیت مولفههای جاری و تمام فرایندهای ذهنی- عینیِ در تضاد با آنان را به انحراف کشاند.
اما آنها یک مسله مهم را فراموش کردهاند؛ اندیشیدن و خردورزی جریانی است که هرگز با قلع و قمع، به پایان نمیرسد!