روشنفکر/ شاید بعد از جنگ جهانی اول و دوم، هیچگاه خارمیانه به لحاظ تشتت در رهبری و اتحادهای ریز و درشت منطقهای، اینگونه مبهم و رازآلود نبوده است. تشخیص اینکه کشورهای منطقه در کدام سوی معادلات سیاسی قرار دارند کاری است بسیار دشوار و بغرنج.
برای مثال؛ ترکیه اردوغانی معلوم نیست در جبهه روسیه و ایران است و یا عربستان و یا غرب. روسیه یک روز از کردها حمایت میکند و روز دیگر از بهبود مناسبات خود با ترکیه میگوید. مصر که تا دیروز برای اینکه از کمک های اقتصادی عربستان بهره ببرد، حتی حاضر بود جزایر میهنی خویش را به عربستان واگذارد اما امروز میبینیم که در نقطهی مقابل عربستان قرار گرفته و روابط دو کشور وضعیت چندان خوبی ندارد. قطر جزیرهای کوچک ولی سرشار از درآمدهای نفتی، همواره نقش بزرگی در معادلات مورد بحث خاورمیانه داشته که چندان به دید برخی نمی آید!
و اما جمهوری اسلامی که پای ثابت هر بحرانی در منطقه است، همچنان به روشهای پیشین خود یعنی حمایت از اسد و نیروهای تندروی شیعه ادامه میدهد و به تعبیری؛ سوریهی با بشار اسد و حزب الله لبنان، حکم شیشهی عمرش را بازی میکنند.
غرب و خاصه امریکا که باور نمیداشتند خرس فزونخواهِ روسی، اینگونه پای سنگین خود را در خاورمیانه باز کند، تقریبا دچار سرگیجه شدهاند. نکته قابل توجه اینکه هیچیک از کشورهای درگیر در خاورمیانه از ارتباط خوبی با امریکا در شرایط فعلی برخوردار نیستند. بازی سهگانه و ریاکارانهی اردوغان از یک سو، اختلاف با عربستان و ایران از یک سو و مصرِ فرو غلطیده در آغوش روسیه از سوی دیگر. همگی نشان از این واقعیت دارد که امریکا در دوره اوباما هرگز نتوانسته بازی خوبی در این قمار بی حاصل انجام دهد.
تمام این قضایا را که نگاه کنیم به یک نکته اساسی پی میبریم: سوریه کانون این بحران است. اما آیا این تنها سوریه است که ظرفیت چنین شرایطی را داشته و باعث این همه تشتت و اختلاف درخاورمیانه گشته است؟. در جواب باید گفت هم آری و هم نه!.
در این شک نکنید که عامل اصلی نگون بختی مردم سوریه بیش از اینکه به تحولات داخلی آن کشور مربوط باشد ناشی از رقابتهای جمهوری اسلامی و عربستان سعودی است. اساسا شکل گیری این بحران ریشه در این رقابت خانمانسوز دارد که صد البته این اولی یعنی جمهوری اسلامی، بیش از رقیب منطقهای خود، در شعلهور کردن آتش جنگ و بحران نقش داشته است. حاکمان جمهوری اسلامی بارها اعلام کردهاند که سوریه حکم شیشه عمرشان را دارد و هرگز حاضر نیستند به این آسانی پای خویش را از سوریه و به تبع آن از لبنان بیرون بکشند.
و اما غرب که در این بازی هیچگاه اینچنین در حاشیه و ضعیف ظاهر نشده بود، بازنده اصلی این بحران به نفع روسیه است.
روسها در طول تاریخ، هیچگاه به این روشنی در خاورمیانه حضور فیزیکی نداشتهاند. دراهمیت این موضوع باید عنوان کرد که هماکنون روسیه با یکی از اعضای ناتو روابطی نزدیک ولی پیچیده دارد و حتی چند ماه قبل، مسئولان ترک بطور ضمنی اعلام کردند که روسیه نیز میتواند از «پایگاه هوایی اینجرلیک» استفاده نماید.
به هرسو اوضاع بسیار پیچیده است و دیگر نمیتوان به این سادگی از کنار آن گذر کرد. اما آنچه مسلم است؛ تا نیروهای مترقی و سکولار در خاورمیانه، مورد حمایت جامعه جهانی قرار نگیرند، اوضاع همچنین به همین منوال خواهد بود. متاسفانه غرب همواره تخمهایش را در سبد نیروهای مذهبی قرارداده و چندان از نیروهای مترقی حمایت نکرده است. عدم حمایت از اپوزیسیون سکولار سوریه، بهترین گواه بر این ادعاست.
و اما این کشاکش، شاید بستری گردد برای آغاز یک جنگ جهانی دیگر!. فراموش نکنیم که هر لحظه ممکن است جنگندههای ناتو با روسیه در سوریه، به عمد و یا به سهو، درگیر شوند و دامنه این آتش به سایر نقاط دنیا کشیده شود. در عالم سیاست هیچ چیز عجیب نیست!