روشنفکر/ شايد كساني خواهند گفت: رو گرفتن زنان چه زيان دارد؟!. اگر زنی خواست روی خود را از مردان بيگانه بپوشاند چه نكوهش به او هست؟! اين چه پافشاريست كه كساني در اين باره ميكنند؟!.
ميگويم: تنها رو گرفتن يا پوشانيدن رو در خور ارج چندان نيست. گفتگو نيز بر سر آن نميباشد. گفتگو بر سر آنست كه به دستاويز همان رو گرفتن و خود را پوشانيدن، زنان از توده بيرون افتاده بودند، بدستاويز همان رو گرفتن بانجمنها نميآمدند، از پيشآمدهاي كشور و توده به يكبار ناآگاه ميماندند، از دانستنيها پاك بيبهره ميبودند. در اين كشور ميزيستند و كمترين دلبستگي به آن نميداشتند و نميتوانستند داشت. آنچه در ايران ميبود اينها ميبود. كوشش ما نيز در برداشتن اينها بوده است و ميباشد. اگر تنها روگرفتن بودي جاي چندان اندوه نبودي.
زنهاي روگير ايران (كه هنوز نمونههاي آنها فراوانست) در خانه مينشينند و پس از كارهاي بچه داري و خانهداري يا به پاي منبر آن ملا و اين ملا ميرفتند و مغزهاي خود را با گفتههاي پوچ آنان ميآگندند، و يا در روضه خوانيها نشسته به سرگذشت سكينه و ربابه دل ميسوزانيدند و سينه ميكوفتند، و يا به خانه فلان جادوگر و دعانويس رفته گرههاي زندگاني را با دست آنان ميگشادند. پيرهزنان نيز پزشك ميبودند و به هر دردي شناخته و ناشناخته دارويي ياد ميكردند. اين ميبود حال زنان. مردان نيز آنان را »كوتاه خرد« (ناقص العقل) شناخته بسيار بيارج ميشماردند. گفتگوي ما ازاينهاست نه تنها از رو گرفتن و نگرفتن. ما ميگوييم: زنان از مردم اين كشورند. در اين كشور زندگي ميكنند. يك نيمِ مردم زنهايند. بايد معني زندگي و راه آنرا بدانند. از جهان و پيشآمدهاي آن آگاه باشند. در راه نگهداري كشور و آبادي توده با مردان همگامي نمايند. در روزهاي سخت بكار خورند. ما ديديم در اين چند سال كه در ميانه دولتها جنگ ميرفت براي توده روس و انگليس و بلژيك و هلند و ديگر تودهها روزهاي سخت پيش آمد، و در همه جا زنان با مردان همگام و همدوش گرديدند. در انگلستان زنها بسياري از كارها را بگردن گرفتند كه مردان فرصت داشته به ميدانهاي جنگ شتابند. در روسستان زنها و دخترها رخت سربازي پوشيده بميدان جنگ شتافتند. در هوانوردي و ديگر كارهاي جنگي از مردان پس نماندند. راستست كه زنها براي سربازي و هوانوردي و جنگجويي آفريده نشدهاند و ما در اين باره سخن خواهيم راند.
ليكن در روزهاي سخت زنها هم بايد به هرگونه كوشش و جانفشاني آماده باشند و از سربازي و جنگجويي نيز بازنايستند. من ميپرسم: آيا از زنان روگير و خانه نشين ـ يا بهتر گوييم از زنان بيكاره و ناآگاه ـ كه اكنون نيز در ايران فراوانند چنين كارهايي را چشم توانداشت؟!.. زنهاييكه هيچ نميدانند كشور چيست، توده چه ميباشد، جنگ از كجا پيدا شده. زنهايي كه براي ايمني از گزند و آسيب، راهي جز نذر حضرت عباس و نماز فاطمه زهرا نميشناسند؟!
باز ميپرسم: آيا از آن زنان، با آن چادر و چاقچور و روبند و با آن رميدگي از مردان، در پيشآمدهاي ناگهاني كاري ساخته توانستي بود؟!. نه آنست كه تا چاقچور و چادر پوشيدندي و روبند زدندي، شدني شده بودي؟!. نه آنست كه با آن بند و بست هيچ كاري نتوانستندي؟!. در زمينه روگيري، بهتر است شما زنان روگير شهري را با زنهاي روباز روستايي بسنجش گزاريد. بيگفتگوست كه شهر هميشه به ده برتري دارد و شهريان بايد بهتر و ارجدارتر از روستاييان باشند. ليكن درباره زنان وارونه اين بوده و بيگمان زنهاي روستايي بهتر و برتر از زنهاي شهري ميبودند. زيرا زنهاي روستايي با مردان خود همدست ميباشند و از سود و زيان و از چگونگي كار شوهران خود آگاه بوده دلسوزي و دلبستگي نشان ميدهند. ليكن زنان روگير شهر از اين اندازه شايستگي نيز بيبهره ميبودند. اكنون كه اين سطرها را مينويسم كتاب «توردومند» در جلو رويم باز و در آن تصوير زني پديدار است. زني كه به اسبي سوار است و چند تن تفنگچي را پشت سر خود انداخته. اين زن كه بنام «قره فاطمه» شناخته شده و در كتابها جا براي خود باز كرده صد سال پيش در كردستان ميزيسته و رييس يك تيره از كردان ميبوده. در آن زمان جنگهايي ميانه دولت روس با عثماني ميرفته. در يكي از آنها كه روسها ارضروم را به محاصره گرفته بودند اين شيره زن نيز با سه چهار تن از پيروان خود آمده به عثمانيان ياري ميكرد و در جنگ دليريها مينمود. شبي روسها نيرنگ بكار برده دسته هاي از كردان و تركان را كشته سنگري را از دست آنان بيرون ميآورند. اين پيشآمد به «قره فاطمه» گران افتاده، فردا به شهر رفته، گروه انبوهي از مردان و زنان را با خود همدست گردانيده و همه ايشان تفنگ نميداشتند، بسياري تبر يا شمشير يا ساتور بدست ميگيرند و «قرا فاطمه» جلو افتاده به روسها ميتازند و در سايه جنگ بسيار خونيني دوباره سنگر را بدست ميآورند. در نتيجه اين مردانگي و جانفشاني، نام قرا فاطمه به زبانها ميافتد كه سلطان عثماني او را به استامبول خواسته نوازشها مينمايد. شما بينديشيد آيا ماننده چنين دليري و جانفشاني از زنان روگير توانستي بود؟!. آيا زناني با چادر و چاقچور به چنان كاري توانستندي برخاست؟!. فسوسا در ايران مشروطه برخاست و سراسر كشور را به تكان آورد و از زنان كمترين جنبشي پديدار نگرديد و خود نتوانستي گرديد. زنهايي كه هيچ نميدانستند كشور چيست، مشروطه چه ميباشد، و هيچ نميخواستند بدانند ـ چه جنبشي از آنان پديدار توانستي بود. بيچاره آزاديخواهان بسيار آرزومند ميبودند كه در آن تكان از زنان نيز نامي در ميان باشد و يكي دوبار نمايشهاي زوركي و ساختگي پديد آوردند. ولي از آنها چه سودي خواستي بود؟!.
جاي هيچ گفتگو نيست كه زنهاي روگير ايران از توده بيرون ميبودند و اين بسيار بيجا ميبود كه ما آنها را از مردم اين كشور شماريم و براي روزهاي دشواري و گرفتاري به كمكي از آنان اميد بنديم. به گفته رضاشاه تنها در هنگام «بسيج خواربار» ميبود كه ما ميبايست زنها را نيز بشمار آوريم.
پس از همه اينها ما از هواداران روگيري ميپرسيم: روگيري زنان براي چيست؟. شما چه سودي از آن چشم ميداريد؟. شما از ما ميپرسيد: «چرا بايد زنها رو نگيرند؟!.»
ما نيز ميپرسيم: چرا بايد رو بگيرند؟!.. اگر اين براي آنست كه مردان بيگانه به زنان راه نيابند و آنها از لغزش ايمن باشند، اين نتيجه از آن نتواند بود. چادر و چاقچور و روبند چنين سودي نتواند داد. ما فراموش نكردهايم كه پيش از آنكه در ايران چادر و پيچه برافتد، بدكاري در ميان زنان و مردان كمتر نميبود.
فراموش نكردهايم كه در روستاها كه زنها روگشاده ميبودند چنين بديها نتوانستي بود. ولي در شهرها كه زنها روبسته ميبودند با فراواني توانستي بود.
آنگاه در ايران چون چادر و پيچه برافتاد ديده شد كه زنان بدكاره كمتر گرديدند. زيرا بسياري از آنان كسان و خويشان ميداشتند كه آنچه را كه در زير چادر توانستندي كرد، در روبازي نتوانستندي كرد. اينها چيزهاييست كه همه ميدانند و جاي گفتگو نيست…