روشنفکر/ توزیع نابرابر ثروت ملی در ایران امروز، و به تبع آن بهره برداری سوء از منابع عمومی از جانب مدیران حکومتی، باعث شده تا علاوه بر اقشارمحروم، بسیاری از کارشناسان اقتصادی داخل و خارج کشور، صدایشان، بیش از گذشته، نسبت به این غارت همه گیر، بلند شود.
در طول این سی وهشت سال، به خصوص بعد از پایان جنگ هشت ساله، شاهد آنیم که قشری در جامعه شکل گرفته که به واسطه رانتهای اقتصادی منحصر به فرد، مناسبات اقتصادی درجامعه ایران را به قهقرا کشانده است. این جریان که بیشتر از سوی وابستگان به حاکمیت، رهبری می شود در طول این سال ها شرایطی را فراهم آورده، تا فرودستان و طبقات زیرین جامعه، عملاً منافذ زیست و حیات خود را از دست دهند.
در حالی که ایران، هم به لحاظ ثروت طبیعی و هم منابع انسانی ماهر و قرار گرفتن در مهمترین منطقه استراتژیک و سرشار از انرژی، میتوانست از موفق ترین اقتصادهای دنیا باشد.
اما آنچه مسلم است این حق برای طبقات زیرین و محروم اجتماع، همواره محفوظ خواهد بود تا دربرابر نابرابری های اجتماعی و اقتصادی، به اعتصاب و شورشهای خیابانی روی آورند تا حق خویش را از ثروت ملی بازستانند.
فرادستانی که در طول این سالها به تنهایی بر سفره ملی چریده اند، گویا فراموش کرده اند که نفت و سایر وجوه از منابع ملی، بیش از آنکه به آنها تعلق داشته باشد از آن توده مردم است. مردمی که به سختی روز را به شب رسانده، و بعضاً آرزو می کنند تا صبحی دیگر را نبینند.
قطعاً یکی از عوامل مهم در عدم بردباری ایرانیان نسبت به هم، چیزی نیست جز تبعیض گسترده و نابرابری های اقتصادی. به راستی وقتی اقشار فرودست و محروم، ازطریق فرایندهای سیاسی- حقوقی نمیتوانند به حقوق فردی و جمعی خود برسند، چه باید کنند؟ آیا راهی جز اعتصاب، شورش و در نهایت انقلاب، جلوی پایشان دیده میشود!.
اینکه جامعه ایرانی آبستن انقلابی است بزرگ، یک شوخی رسانهای نیست. اگر پنبهها را از گوشهای سنگینِتان بیرون آورید، به خوبی صدای آنرا خواهید شنید. اگرچه هیچ مستبدی تاکنون نخواسته صدای زیردستان و فرودستان را بشنود و یا در تنهایی خود، صدای محرومان را زمزمه کند.
آری این سرشت تاریخ است!