روشنفکر/ برگردان:مجتبی مینوی/ لرد برتراند راسل Bertrand Russell که از اعظم علمای ریاضی و فلاسفه و متفکرین عالم است گفتاری دربارهی دموکراسی و آزادی در بحث و رجحان آن بر تعصب و تحکم کردن گروهی بر سایرین ایراد کرده است که حق این است ما بر مضمون آن واقف شویم. مردم انگلستان استواری اساس دموکراسی و آزادی سیاسی را در مملکت خویش به پایهای رسانیدهاند که شاید در هیچ یک از ممالک بزرگ به آن پایه نرسیده باشد و در میان ممالک کوچک هم به غیر از فنلاند و سوئد و نروژ و دانمارک و هلند و سویس شاید نتوان کشوری یافت که در راه دموکراسی و آزادی به اندازهی کشور انگلستان پیشرفت کرده باشد. اگر گفتار برتراند راسل برای آن مملکت مفید و لازم بود برای ما ایرانیان به مراتب واجبتر و نافعتر است. بنابراین مصلحت دانستم ترجمهی آن را به عرض خوانندگان مجلهی یغما برسانم. تقسیم گفتار به فصول و آوردن ادبیات فارسی در سر هرفصل و تفصیل دادن بعضی از مطالب که لرد راسل به اعتماد علم و اطلاع شنوندگان انگلیسی، آنها را به اجمال و ایجاز بیان کرده بود از تصرفات اینجانب است و امید که پر بیجا تصور نشود.
در تنوری خفته با عقل شریف
به که با جهل خسیس اندر خیام
( ناصر خسرو )
رویهی اعتدالی و آزادمنشی که من بر طبق آن تربیت شدهام به نظر من هنوز هم برای رفاه و آسایش بشر کمال اهمیت را دارد. اعتدالیون در جزء مرام و اصول عقاید خود طبعا نظریاتی نیز در باب عدالت در امر معاش و تقسیم منصفانهی ثروت گنجانیده بودند و چون در عرض این شصت هفتاد سالهی اخیر دستگاههای صنعتی بزرگ و وسیع بسیار فراوان گشته است امروزه لازم شده است که در امور اقتصادی و عدالت درتوزیع لوازم زندگی، تعدیلی در مرام اعتدالیون به عمل آید، این مطلب به جای خود، ولی در سایر جنبههای رویهی اعتدالی، من دلیل و علتی نمیبینم که آن آمال اصلی و مرامها و مقاصدی را که در عهد جوانی در مغز و روان من ریشه دوانیده بود متروک سازم. چه بود آن اصول بلند و مقاصد ارجمند؟ آزادی کلام، سهل گیری و سعهی صدر و تسامح و تحمل استماع عقاید مخالفین، دموکراسی ، احترام برای تمایلات اشخاص و افراد تا آن حدی که منافاتی با مقتضای حفظ انتظام عمومی نداشته باشد. این اصول مربوط است به امور سیاسی که در عالم سیاست نظیر و مرادف اسلوب و روش علمی است که در عالم عقلیات با آن عمل میشود، و در هر یک از این دو عالم اگر آن اصول مطرود گردد آسیب و زیان به آن عالم میرسد و منظور من از این گفتار این است که همین ملازمه و ارتباط میان دموکراسی و رویهی مطلوب علمی را بر شما روشن کنم.
سختگیری و تعصب خامی است
تا جنینی کار خون آشامی است
(مولوی)
از روزگار یونانیان قدیم تا کنون همواره برای بر پا کردن عقاید حق دو طریقه موجود بوده است و همچنین در نظریه هم در باب بهترین طرز حکومت و اداره ـی مملکت موجود بوده است که هر یکم از این دو نظریه مرادف با آن یکی دو طریقه بوده است. طرفداران هر طریقه و نظریهای خود را بر حق میدانستند و طرف مقابل را بر باطل و دائماً با یکدیگر مجادله و مخالفت میکرده اند و با آنکه بیش از دو هزار سال است که این خلافت و جدال وجود داشته است هنوز هم به همان قوت قدیماش باقی است و از شدت آن کاسته نشده است. آن دو طریقهای را که برای بنا نهادن عقاید حق متداول بوده است بدین نحو از یک دیگر متمایز میسازیم که یکی را طریقه ـی فرمان اولوالامر اسم میگذاریم و دیگری را طریقه ـی مباحثه و تحقیق میخوانیم. من باب مثال شما میگویید فلان عقیدهای را که ما حق و صحیح میدانیم به این طریق در میان مردم ترویج بدهیم که بگوییم از عالم بالا چنین فرمانی رسیده است و بنده عرض میکنم بحث کنیم و تحقیق کنیم تا ببینیم عقیده ـی حق و صحیح چیست و سپس آن را ما متابعت کنیم و سایر مردم هم مختار باشند که از راه بحث و تحقیق به صحت و حقانیت این عقیده برسند. در امر حکومت و طرز اداره ـی مملکت هم نظیر و شبیه این دو طریقه معمول بوده است: یکی میگفته است رأی ارباب قدرت باید مطاع و متبع باشید، و دیگری میگفته است بحث و شور به عمل آید و سپس بر طبق رأی اکثریت عمل بشود. آنجایی که طریقه ـی فرمان اولوالامر را پیش میگیرند برخی عقایدرا در مغز و ذهن مردم میفشارند و میگویند اینها را خردمندان و نیکان دستور دادهاند و کسانی را که با این عقاید مخالفت نمایند یا سفیه میشناسند یا ملعون محسوب میدارند و یا هم سفیه و هم ملعون و این «سفها و ملاعین» مورد جریمه ها و مجازات هایی شدهاند و میشوند که برحسب زمانها و مملکت های مختلف از حیث نوع از حیث شدت و ضعف با یکدیگر متفاوت است.
بعضی اوقات پیروان عقیده ـی راسخ بالمره و به آداب و رسوم قدیم و مسلک و سنت نیاکان متکی میشوند ولی غالب اوقات کتاب مقدسی هست که آن را سند و مدرک خود میسازند و مخالفت با آن را گناه میدانند. در ممالک تابع عیسویت چه بسا مردم را سوزانده اند به جرم اینکه چرا در صحت فلان تاویل و تفسیری که کشیشان از آیات انجیل و تورات کردهاند، تردید کرده اید. در ممالک تابع اسلام شک آوردن در هر جزء و آیه آی از قرآن بسیار دور از عقل و احتیاط است، در روسیه ـی امروزی اگر انسان به آن عقایدی که کرسی نشینان قصر کرملین از قول کارل مارکس وانگلس نقل میکنند اظهار مخالفت کند خطر این برایش است که جان در سر این مخالفت بگذارد. در کلیه ـی این قبیل موارد هیات حاکمه پشتیبان مجموعهای از اصول و اعتقادات است و آنها را نشر و ترویج میکند و مردم را به قبول آنها وادار میکند، ولی این نشر و ترویج و اشاعه ـی عقاید، به طریقه ـی استدلال و اقامه ـی حجت نیست، بلکه این طریق است که نمیگذارد اطفال و جوانان هرگز از عقایدی که مخالف آن اصول باشد آگاه شوند و نمیگذارد که در کتابها و مجلات و جراید مطلبی بر خلاف آنها چاپ و منتشر بشود کسانی را هم که به عقیده ـی حکومت مرتد و کافِر هستند و جسارت ورزیده نظریات باطل و عقاید مضر و مضل خود را ابراز میدارند به مجازات میرساند و مجازات هم معمولاً قتل است. قاعدتاً هرجا که چنین طرز و رویه ای جاری باشد هیئت حاکمه از آنجا که صاحب قدرت است و فرمان خود را مطاع و متبع مبیند به تدریج جبارتر و قهارتر میشود و روز به روز سختگیری را بیشتر میکند تا آنکه عاقبت طاقت مردم طاق میشود و شورش و بلوا به پا میکنند و آن هیات حاکمه را منقرض و مضمحل میساند.
دلایل قوی باید و معنوی
نه رگهای گردن به حجت قوی
(سعدی)
جمع دیگری از مردم هستند که برای رسیدن به اعتقاد و حق و صحیح، راه تجربه و استقرا و مشاهده را پیش میگیرند و این جماعت از زمانی که علم، ترقی و انتشار حاصل کرده است نفوذ عمدهای در افکار و در مجاری احوال ممالک مغرب زمین پیدا کردهاند. دانشمندان اسلوب مخصوصی را نشو و نما دادهاند که عبارت باشد از آنکه مطالب را مورد مشاهده و مداقه قرار دهند و در مشاهده ها و در مراقبتها ممیزی به عمل آورند و نتیجه ـی آن مشاهدات را از محک امتحان و تجربه بگذرانند و با کمال مواظبت و احتیاط درباره ـی آنها استدلال عقلی ومنطقی بنمایند و قواعد کلی را استنباط کنند. این اسلوب علمی در هر موردی که بتوان بکار برد اگر به قاعده به کار برده باشند منتهی به این شده است که عموم مردمان خبر و صاحب نظر در آن مورد بهخصوص توافق حاصل کرده ند . البته در امور علمی هم مجادلات و اختلافات بسیار اتفاق می افتد، ولی دیر یا زود مساله حل میشود و نزاع فیصله میابد، با اینکه هر دو حریف دلایل و براهین خود را ذکر کنند و دلایل و براهین هر طرفی محکمتر و قویتر بود عقیده ـی او حق و صحیح شناخته شود، نه به اینکه عده مقتدرتر مخالفین خود را بسوزانند و نابود کنند که چرا معتقد به عقیده ـی اکثریت مردم نیستید! در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی و حتی در قرن هجدهم در اروپا اهل علم از برای باقی نگه داشتن و ترویج علم دچار جدال و پیکار سختی با پیروان اصول عقاید و معتقدین به احادیث و سنن باستانی شدند. عدهای از آنان در این جنگ عقاید جان سپردند. فیلسوف ایتالیایی جردانو برونو Giordano Bruno درست 347 سال پیش از این با آتش سوخت، سیزده سال بعد از آن منجم و فیزک دان مشهور ایتالیایی گالیله را پاپ روم مرتد و ملحد خواند، فقط برای اینکه میگفت: آنچه ارسطو در خصوص سیارات سبع گفته است صحیح نیست و حق با کوپرنیک است که میگوید زمین و سیارات دیگر جزء منظومه ـی شمسی است و دور آن میگردد. بوفن Buffon ازعلمای طبیعی فرانسه در قرن هجدهم به این عقیده رسیده بود که کوهها و دره های روی زمین حادث است و قدیم نیست. یعنی که از ابتدای خلقت عالم وجود نداشته است و «اونیورسیته ـی سوربُن» اورا مجبور کرد که این عقیده را ترک کرده ضد آن را بگوید. با تمام این احوال عاقبت علوم معقول بر علوم منقول فایق و غالب گردید و علت عمده ـی این امر آن بود که علم و عقل در امور اقتصادی و نظامی مفید و نافع واقع شد. اقوام اروپای غربی دیدند که از دو وجه یکی را باید اختیار کنند: یا در عقاید دینی خود ثابت و راسخ مانده فقیر و مقلوب باشند و یا وسعت نظر و سعه ـی صدر را پیش گرفته غنی و قوی غالب شوند. غاب ملل شق دوم را اختیار کردند و فقط اقوامی که از همه تنگ فکرتر و متعصب تر بودند مثل اسپانیا، ترجیح دادند در عقاید منقوله ـی دینی راسخ بمانند و با فقر و افلاس بسازند
. این پیشرفتی که نصیب علم شد ضربت عظیمی بود بر عقایدی که به عای شمار برخوردار باشد فقط به این جهت که فرزند فلان کس است؟ چرا باید برای مردمی که سفید پوست هستند امتیازها و مزایایی قائل شد که صاحبان پوست تیلم بالا و فرمان اولوالامر منسوب بود و کم کم عادت بر این جاری شده که هر گاه علوم معقول و با علوم منقول تعارض پیدا کند نسبت به علوم منقول بیاعتنایی کنند. نفع و فایدهای که علوم عقلانی به حال دولت و مملکت داشت به حدی زیاد بود که هیچ عاقلی از آن رویگردان نبود. اما آن بیاعتنایی نسبت به فرمان اولوالامر که از این رهگذر رواج یافته بود ممکن نبود که منحصر و محدود به امور علمی صرف بماند. شورش اهل آمریکا و انقلاب کبیر فرانسه و نشو نمای دموکراسی در مملکت انگلستان همگی از نتایج قهری بی اعتنایی نسبت به منقولات و فرمان اولوالامر بود.
قرابت و ارتباطی که بین علم و دموکراسی موجود است به مراتب بیشتر از آن است که بعضی مردم تصور میکنند و آنچه این دو چیز در آن با یکدیگر شریک و شبیه اند این است که بنای هر دو بر مباحثه ـی آزادانه و ترجیح دادن آن بر اطاعت اوامر است. در آن دوره ها و در میان آن جماعاتی که متابعت از علم و عقل را ملاک امور قرار نمیدادند و نمیدهند هیئتها و مراکزی را به سمت رسمی حافظین معرفت و بیت حکمت میشناختند و میشناسند، مثل روحانیون و کهنه ـی معابد در مصر قدیم و لاماها در تبت. کسانی که علم و حکمت رسمی در دست ایشان است همان مردمی هستند که قدرت سیاسی و اختیار اداره ـی امور را به دست دارند و یا اینکه با زمامداران امور همکار و همدست اند. مخالفت با عقایدی که مقبول خاطر این کسان است در حکم معصیت و سرپیچی از فرمان خدایان تلقی میشود ولو اینکه این مخالفت در نظر مردمی که از عرصه ـی پیکار برکنارند منافع به حال عامه ـی خلایق باشد. سرزمین که در آن چنین اوضاع و احوالی حکمروا باشد، محیط مناسبی است برای برپا شدن حکومت مستبدانه یک نفر یا حکومت مطلقه ـی یک دسته ـی قلیل، زیرا که هر گاه در امور مربوط به عقاید همگی مجبور باشند از افکار و نیات و تمایلات یک یا چند نفر متابعت کنند زمام امور عملی و اداری هم طبعا و قهرا به دست این یک یا چند نفر میافتد و با کمال آسانی اقتدار خود را بر سر مردمان نافذ میسازند. ولکن در ممالکی که مردم آن غالبا از دریچه ـی عقل و علم به اعتقادات و مطالب مینگرند عادت بر این جاری میشود که در هر امری از امور دلیل و حجت و برهانی بخواهند که آنها را قانع و راضی کند و به این اکتفا نکنند که فلان بزرگ چنین فرموده یا عادت و سنت قدیم بر این جاری شده است. بدیهی است که حتی در میان چنین مردمی هم در بعض امور متابعت از قول مطلعین و مجتهدین و مردمان ذی رأی لازم است. مثلاً به ما میگویند که فاصله ـی خورشید از کره ـی زمین سی و یک میلیون فرسخ است. یا نور در هر ثانیه شصت و دو هزار فرسخ را طی میکند. چنان نیست که ما همگی به براهین و دلایل این اظهارات رسیدگی کرده و از صحت مطلب و شخصاً مطمئن شده باشیم. این اظهارات را به این جهت قبول میکنیم که میبینیم اشخاصی آنها را گفته ند که به قول ایشان میتوان اعتماد و اطمینان داشت. اما اعتماد و اطمینانی که به قول ایشان داریم از این راه نیست که رأی عقیده شان همان رأی وعقیده ای است که چنیدن هزار سال مورد قبول عموم بوده و به این علت نیست که این اشخاص میتوانند در تأیید و اثبات عقیده ـی خود عبارتی از فلان کتاب مقدس دینی را سند بیاورند و به این جهت نیست که اگر عقیده ـی آنها را قبول نکنیم سر ما را خواهند برید یا خانواده و کسان ما را در اردوگاه محبوسین سیاسی نگاه خواهند داشت. خیر ، هر کسی کاملاً مختار و آزاد است که در باب فاصله ـی خورشید از زمین یا سرعت سیر نور هر عقیدهای را که میپسندد داشته باشید و یگانه مجازاتی که در مورد صاحبان عقاید نامقبول میتوان قایل شد این است که چنین کسانی را سفیه و ابله بخوانند. نتیجه ـی مباحثه ـی آزادانه این شده است که کلیه ـی کسانی که اهلیت و استحقاق اجتهاد و حکم کردن در امور و مطالب را دارند با یکدیگر توافق حاصل کرده اند. قول و عقیده ایشان به زور و اجبار ترویج نشده است ، بلکه بر عقل و برهان بنا نهاده شده است.
این عادت که عقیده را بر حجت و برهان بنا نهند همینکه در عالم علم تعمیم یافت به ناچار به عالم سیاست نیز سرایت خواهد کرد و راه چون و چرا درهمه چیز باز خواهد شد: چرا باید یک نفر آدم از قدرت بی حد و ثروت بره رنگتر از آنها محرومند؟ چرا باید زنان زیردست مردان باشند؟ و قس علی هذا. به مجردی که سؤالاتی از این قبیل مطرح گشت و بنا را بر این گذاشتند که در آنها غور و تعمق کرده و جواب عقل پسندی برای آنها پیدا کنند خواهند دید که چاره ـی نیست جز پیروی عدل و انصاف و عدل و انصاف اقتضا میکند که اقتدار سیاسی را در میان کلیه ـی مردم بالغ ممیز (چه مرد و چه زن) به تساوی تقسیم کنند و فقط دیوانگان و جنایتکاران را از این حق محروم سازند. پس اینکه ترقی علم و پیشرفت به جانب دموکراسی ملازم یکدیگر بودهاند امری طبیعی است.