روشنفکر/ تازمانی که گروهی از افراد بشر که دور هم جمع شدهاند خود رامانند یک تن میدانند، دارای ارادهٔ واحدی هستند که فقط به بقا و آسایش عموم متوجه است. در این حال تمام فنرهائی که چرخ مملکت را بهکار میاندازد، ساده و محکم است. طرز کار و فکر دولت کاملا واضح بوده و منافع آن مبهم و متضاد نیست. اسباب سعادت عمومی آشکار بوده و باکمی شعور تمیز داده میشود. زیرا آرامش، اتحاد و مساوات، باپیچ و خمهای سیاست مباینت دارد. اشخاص درست و بیآلایش را بهواسطهٔ همان سادگیشان، بهاشکال متفاوت میتوان فریب داد. حقه بازیها، استدلالات پیچیده، کمتر در ایشان اثر دارد. حتی به اندازهای باریک بین و تیزهوش نیستند که معنای کلمات زبانبازان را فهمیده، فریب آنها را بخورند. وقتی که میبینیم در یکی از سعادتمندترین کشورهای دنیا، گروه دهاقین در زیر درختان گردهم آمده، امور میهن خود را تنظیم نموده، همواره از روی عقل رفتار مینمایند، آیا حق نداریم سایر ملل را که زیاد دقیق بوده، هنر خود را در راه تحصیل شهرتی که جز بدبختی نتیجه ندارد بکار میبرند تحقیر نمائیم . کشوری که به این سادگی اداره میشود احتیاج به قوانین زیاد ندارد . هروقت به قانون تازهای احتیاج پیدا میشود، عموم افراد لزوم وضع آنرا درک مینمایند. آن کسی که اول دفعه قانونی را پیشنهاد مینماید. فقط آنچه را که قبلا همه حس کردهاند به زبان میآورد، موقعی که هر فرد اطمینان پیدا کرد دیگران هم برای انجام امرلازمی آماده هستند، به اجرای آن مصمم میشود و دراین حال بدون بند و بست و سخن سرائی میتوان آنچه را که عموم با آن موافق هستند بصورت قانون در آورده به تصویب رسانید.
آنچه استدلالکنندگان ما را به خطا میاندازد اینست که، چون فقط با دولتی سر و کار دارند که از همان اوایل به غلط تشکیل یافته است، تعجب میکنند چرا نمیشود انتظاماتی شبیه به آنچه در بالا ذکر شد در آن دول برقرار نمود. هروقت بیاد مزخرفاتی میافتند که یا حقه باز ماهر یا ناطق زبردست میتواند به مردم پاریس یا لندن بقبولاند، از خنده خودداری نمی کنند . لیکن نمیدانند اگر «کرمول» در کشور «برن» پیدا شده بود، یا اگر «دوک بوفور» در سرزمین ژنو میزیست به سختترین مجازاتها محکوم میشد .
ولی موقعی که رابطهٔ اجتماعی رو به سستی میگذارد و دولت ضعیف میشود، وقتی که منافع خصوصی افراد محسوس گشته، جامعههای کوچک یعنی فرق مختلفه، جامعهٔ بزرگ یعنی ملت را تحت تأثیر قرار میدهد، آنوقت است که منافع عمومی لطمه میبیند، و مخالف پیدا میکند. دیگر در هیچ امری اتفاق آراء حاصل نمیشود، دیگر ارادهٔ عمومی ارادهٔ همه نیست. آنوقت است که باب مباحثات بازمیشود و نظریات موافق و مخالف باهم مبارزه مینماید، و حتی بهترین عقیدهها نیز بدون مشاجره بتصویب نمیرسد. بالاخره هنگامی که دولت نزدیک به زوال است و فقط شبهی بیخاصیت از آن باقی است، هنگامی که رابطهٔ اجتماعی در تمام قلب ها پاره میشود، و کثیفترین منافع خصوصی اسم مقدس سعادت عمومی را زینت خود میسازد ارادهٔ عمومی به کلی سکوت اختیار مینماید در این هنگام مثل اینست که دولتی وجود ندارد، و همهٔ افراد به علل پنهانی و بدون اینکه نفع میهن رادر نظر بگیرند، رأی میدهند : بدین ترتیب احکام ظالمانهای که فقط متوجه منافع خصوصی است به دروغ به اسم قانون به تصویب میرسد.
آیا باید از بیانات فوق نتیجه گرفت که ارادهٔ عمومی فاسد شده یا از بین رفته است؟ نه خیر او همواره ثابت و خالص است، لیکن تابع اراده های دیگری میباشد که بر وی چیره شده است. هر فردی هنگامی که میخواهد منافع خود را از منافع مشترک جدا سازد، خوب ملتفت میشود که نمیتوان این دو را کاملا از هم تفکیک نمود. لیکن در برابر نفع خصوصی که میخواهد بدست بیاورد سهمی را که از پریشانی اوضاع عمومی نصیب او میشود، ناچیز میشمارد. از این نفع بالخصوص که بگذریم او نیز به اندازه دیگران برای سود خود، سعادت عموم را میخواهد. حتی موقعی که رأی خود را میفروشد، ارادهٔ عمومی در فکر وی خاموش نگشته بلکه موقتاً به عقب رانده شده است. تقصیر او اینست که موضوع طرح شده را تغییر میدهد، یعنی به پرسشی غیر از آنچه که از وی میشود پاسخ میگوید: مثلا به عوض اینکه هنگام رأی دادن اظهار دارد برای دولت مفید است که فلان نظریه تصویب شود، میگو ید برای فلان شخص یا فلان گروہ مفیداست.
بنابراین برای حفظ نظم عمومی کافی نیست که در مجالس ملی فقط ارادهٔ عمومی را خالص نگاه داریم، بلکه باید کاری کرد که همواره آن اراده، مورد پرسش قرارگیرد وهمواره پاسخ دهد.
راجع به حق رایی که هریک از افراد ملت در موقع انجام عمل حاکمیت دارا میباشد (حقی که به هیچوجه نمیتوان از وی منتزع نمود) گفتنی بسیار است و نیز راجع به حق نظر دادن، پیشنهاد کردن، بحث کردن در قوانین، حقی که حکومت کوشش دارد منحصراً به کارمندان خود واگذار نماید، مطالب زیادی دارم، لیکن برای تشریح این موضوعها کتاب جداگانهای لازم است. و در این رساله نمیتوانم همه چیز رابیان نمایم.