روشنفکر/ یکی از شگفتی های نژاد ایرانی که آن را در بین سایر نژادها و ابناء بشر متمایز ساخته، خاصیت منحصر بفرد فراموشکاری و ضعف حافظهء کوتاه مدت (و ایضاء بلند مدت) است!
فی المثل همانطور که ناگهان بوی توالت و فاضلاب بیرون زد و فیش های حقوقی چند صد میلیونی مشتی حرام خوار فاش شد و سر و صدای زیادی به راه انداخت، به یکباره موضوع بکلی فراموش گردید!
موضوعاتی مثل انجام عمل لواط در بازداشتگاه غیر قانونی قاضی مرتضوی در کهریزک، و کشتن زندانیان، یا موضوع پرونده غارت صندوق بازنشستگی و چپاول ذخایر بانک ها، و گم شدن دکل های نفتی و قصهء بابک زنجانی و برادران قاچاقچی، و هاپولی شدن هشتصد میلیارد دلار در دوران سلطنت شاه محمود آرادانی!، و هزاران مورد از این دست که در زمان خودش نقل محافل و مجالس و سبب حیرت مردم شده بود؛ همانطور که با جنجال و سرو صدا فاش شدند، بی سرو صدا فراموش گردیدند!
در حال حاضر اوضاع آرام گردیده و با تصویب و تصمیم دولت و صدور دستورالعمل پرداخت حقوق چند ده میلیونی قانونی به مدیران، به جنجال حقوق های غیرقانونی پایان داده شده، و منبعد مدیران محترم بطور قانونی حقوق و پاداش کلان می گیرند!
خیلی ها سئوال می کنند که با توجه به مشکلات مالی دولت و کمبود بودجه اجرایی محل تامین این حقوق های کلان کجاست؟
به نظر من، محل تامین حقوق کلان مدیران دولتی؛ جیب کارگران بخت برگشته ای است که شش ماه شش ماه حقوق هشتصد هزارتومانی آنها پرداخت نمی شود!
تصور کنید که یک شرکت دولتی بیست نفر مدیر و معاون و مشاور داشته باشد و هر مدیر هم حداقل بیست میلیون تومان حقوق و مزایا و کمک هزینهء گذران اوقات فراغت و هزینهء آب کرفس و داروی نظافت و پاداش آخر ماه بگیرد!
برای پرداخت حقوق و مزایا و پاداش این مدیران مکتبی (دو کلاس درس در مکتب روستا خوانده!) به اندازهء حقوق و مزایای چهارصد کارگر نیاز است!، بنابراین مدیران محترم با توجه به بودجهء ناکافی که در اختیار دارند یا باید از حقوق حقهء خود چشم بپوشند (!) و صنار سه شاهی حقوق کارگران را بپردازند، یا حق خود و خانواده محترم خود را بردارند!
تصدیق می فرمائید کارگر اگر حقوق نگیرد و نان و آبی نخورد هیچ اتفاقی نمی افتد، چون یک عمر است به نخوردن نان و آب و گوشت و مرغ و مواد لبنی عادت کرده است. اما مدیری که در شمال شهر تهران در ویلای چند میلیون دلاری زندگی می کند اگر یک ماه حقوق نگیرد چطور باید مخارج زندگی آقازاده اش در کالج لندن و هزینهء خرید لباس حاج خانم از مزون دیور پاریس را بپردازد تا آبروی نظام حفظ شود؟
بهر تقدیر موضوع حرام خواری مدیران نماز خوان و خداترس و مومن و با ایمان مکتبی و دریافت صدها میلیون حقوق ماهیانه، با تدبیر مدیران رده بالاتر فراموش شد و آنچه فعلاً اهمیت دارد و مطرح است مو ضوع پرداخت نشدن صنار و سه شاهی حقوق کارگران بخت برگشته و زحمتکشان محروم کارخانجاتی است که به علت سوء مدیریت همین مدیران چپاولگر شش ماه شش ماه حقوق دریافت نمی کنند!
اکنون که به میمنت و مبارکی در مستراح گذاشته شد و گندکاری حرام خواران را ماله کشی کردند خوب است مقامات مسئول برای نشان دادن قاطعیت و اجرای عدالت یقهء کارگران و محرومان و زحمتکشان را بگیرند و آنها را تحویل دستگاه قضایی بدهند تا معلوم شود این کارگران با آنکه ماه ها حقوق نگرفته اند چطور به زندگی ادامه می دهند و زن و بچه خود را اداره می کنند!
در واقع قانون » از کجا آورده ای؟ » را که کسی جرات ندارد در مورد مدیران مملکت اجرا کند باید در مورد کسانی که ماه ها حقوق نمی گیرند اجرا کنند تا معلوم شود اینها از کجا می آورند و می خورند که همچنان زنده مانده و نفس می کشند!
به مورد زیر توجه فرمائید:
«… کلنگ کارخانه نساجی مازندران (شاهی – قائم شهر کنونی) در سال 1307 شمسی توسط رضاشاه کبیر (بنیانگذار ایران نوین – سردار سازندگی) به زمین زده شد و در سال 1309 به بهره برداری رسید. تا قبل از احداث کارخانجات نساجی در مازندران (شاهی) پنبه کشت شده در این استان به کشورهای خارجی صادر می شد و در برابر آن پارچه با چند برابر قیمت وارد کشور می گردید، اما پس از احداث کارخانه نساجی مازندران، این استان به یک قطب صنعتی تبدیل گردید و شهرت پارچه های نساجی مازندران جهانی شد. پس از تغییر رژیم در سال 1357، به خاطر سوء مدیریت این کارخانجات معظم مانند سایر کارخانجات دیگر کشور به نابودی و تعطیلی کشانده شد و در حال حاضر نفس های آخر را می کشد. به گفته دبیر اجرایی خانه کارگر استان مازندران در حال حاضر دویست و پنجاه کارگر کارخانه نساجی مازندران دو ماه است حقوق نگرفته اند! دبیر خانهء کارگر می گويد: «خصوصی سازی در کشور به خصوصی خوری تبدیل شده است و در این بین کسانی که آسیب دیدند مردم و کارگران بودند!، و در حال حاضر تنها چیزی که نصیب ما شده است رنج و غم و تعطیلی کارخانه ها است!!»
برای قبح ختام خواستم بگویم ای تف به شرف… اما ملاحظه ام شد که یکی و دوتا نیستند که بتوانم به شرف نداشته شان تف بیندازم!
از کلیهء قارئین اوللعزم خواهشمندم در تف انداختن به شرف نداشته این خارپشته های غارتگر بنده را یاری فرمایند!
از جنبش سکولار دموکراسی