روشنفکر/ «محمد مصدق» یکی از بزرگترین و تاثیرگذارترین شخصیتهای تاریخی است که به رغم اینکه اقبالش طی کودتای ۲۸ مرداد ماه ۱۳۳۲ به ظاهر رو به خاموشی نهاد، ولی نام و آوازهاش در تاریخ ماندگار گشت.
ملی کردن صنعت نفت یکی از دستاوردهای بزرگ اوست، که او را به عنوان شخصیتی بینظیر، جهانی کرد.
اما آنچه مسلم است سقوط مصدق بیش از آنکه ناشی از دستگاه حاکم باشد، ناشی از دخالت قدرتهای غربی با همکاری دستگاه روحانیت، بود.
ابوالقاسم کاشانی، که بعد از سی تیر ۱۳۳۱ به تدریج متوجه گشته بود نمی تواند از این مرد یعنی مصدق، در صدد تامین منافع خود و روحانیت، سواستفاده کند، با همکاری دستگاههای اطلاعاتی غرب که نگران نفوذ کمونیسم درایران بودند، مقدمات یک نفاق بزرگ در شاکله حاکمیت و سرنگونی مصدق را برنامهریزی کردند.
با نگاه به نشریات منتشر شده در تهران، چند ماه قبل از کودتا، متوجه می شویم که روحانیت به خصوص کاشانی به طور مداوم و به صورت دورهای، مجالسی در گوشه گوشه تهران در تخریب و نفی مصدق برپا میکردند. همچنین سخنان آشکار وی بعد از سقوط دولت مصدق تایید کننده این ادعا است.
غرب بویژه آمریکا و انگلیس که از نفوذ کمونیسم در منطقه خاورمیانه، بیش از پیش درهراس بودند، تمام امکانات خود را از جمله بکارگیری روحانیت برای فرار از این ترس بزرگ، بکار بردند. اسناد منتشر شده سیاه این مساله را به طور جدی تایید میکند. گویا مذهب همواره به عنوان یک چماغ از سوی قدرتمندان برای تامین منافعشان استفاده گشته و میشود. شرایط امروز منطقه خاورمیانه دقیقا ناشی از همین رویکرد میباشد. به تعبیر دیگر، تداوم حکومتهایی چون جمهوری اسلامی از همین روند سودجویانه، نشات میگیرد.
اگرچه نظام حاکم بر روسیه واقعا هراسانگیز بود، چراکه هیچ سنخیت و همانندی با اندیشههای مارکس و انگلس نداشت. به دیگر سخن نظام کمونیستی شوروی سابق، کپی ناقص، تقلبی و سرکوبگرانه از نظریات مارکس بود که عاقبت بعد از هفتاد سال فروریخت. این در حالیاست که آزادی و رستگاری انسان یکی از بنیانهایاصلی نظریات مارکس بود و او هرگز نظام سیاسی شوری سابق را به چشم ندید تا دریابد که چطور نظریاتش را وارونه اعمال کردند.
باری مصدق از قدرت ساقط شد ولی هیچگاه در تاریخ سقوط نکرد و حتی بسیاری از مخالفانش نیز امروز از او با احترام یاد میکنند.
افزون برآن مصدق نه قدیس بود و نه میخواست قدیس باشد و قطعا هیچ شخصیت کامل و بینقصی در تاریخ وجود نداشته و نخواهد داشت. اما اگر بخواهیم خدماتش را با دیده انصاف بنگریم ناچاریم که به بزرگی و شرافت او اعتراف کنیم!