روشنفکر/ «میرزاملکمخان ناظمالدوله» (۱۲۸۷-۱۲۱۲) یکی از روشنفکران برجسته ایرانی است که بیش از هر متفکری کوشید تا مفاهیم مدرن و فرهنگ و تمدن غربی را به ایرانیان بشناساند. او به همراه «میرزا فتحعلی آخوندزاده» و «مستشارالدوله تبریزی»، درارتباطی روشنفکرانه، سعی کردند تا با ارایه آثاری ارزشمند، ایران فروخفته در تحجر و عقب ماندگی را به دنیای مدرن و ارزشهای نوین بشری ، هدایت کنند.
میرزاملکم که سیاستمداری چیره دست بود، علاوه بر نگارش رساله های متعدد، در روزنامهنگاری نیز چهرهای درخشان بود. انتشار روزنامه «قانون» به مدت هشت سال در لندن، یکی از برگهای افتخارآمیز زندگی اوست که در تاریخ روزنامهنگاری ایران به نیکی از آن یاد میشود.
این در حالی بود که ایران عهد ناصری بیش از پیش از تحجر و استبداد رنج میبرد. ازاینرو روزنامه قانون به طرز شگرفی مود توجه روشناندیشان ایرانی قرار گرفت و تاثیر بسیاری در تکوین تجدد در ایران داشت. نوشتار پیشرو نامهای است که از جانب وی به «میرزا حسین خان سپهسالار»، وزیر خارجه عهد ناصری، نوشته شده است.
انتشار این نوشتار جهت آشنایی خوانندگان با نسل اول روشنفکران ایرانی منتشر میگردد.
به تاریخ ۲۳ شهر ربیع الاول
منحصر بر یک نمره
خداوندگارا بقدری که از عدم وصول تحریرات طهران پریشان بودم از زیارت دو پاکت مورخه ۳ و ۱۲ صفر که به فاصله چند روز پی در پی رسیدند مسرت و سرافرازی حاصل نمودم. در پاکت مورخه ۱۲ صفر میفرمایند این پاکت سوم است، پس پاکت دیگر باید در راه مفقود شده باشد، زیرا که به بنده فقط همین دو پاکت رسیده است. به محض وصول تلغراف جنابعالی در باب تبعید «تاج محمد خان» از سرحد سیستان از «لارد گرانویل» مجلس ملاقات خواستم و تفصیل را بطوری که لازم بود بیان نمودم. همه تقریرات بنده را در حضور من یادداشت کرد و گفت با کارگزاران هند بلافاصله مذاکره خواهد کرد. بعد از دو روز آورده دوباره دیدم، هنوز خبر نداشت. پس از دو روز دیگر به بنده رقعه نوشت و به عجله خواهش کرد که بروم به وزارت خارجه او را ببینم. وقتی رفتم کاغذی بیرون آورد که وزیر هند به خود «لارد گرانویل» نوشته بود. آن کاغذ را به من داد که در همان اوطاق خود، سواد و بعضی از فقرات آن را بردارم.
معنی این کاغذ این بود که بنابر مذاکرات وزیر مختار ایران با جناب شما در باب تبعید تاج محمدخان در سرحدات سیستان برای فرمانفرما دستورالعمل فرستاده شد. مقصود لارد گرانویل از این قسم عجله و محرمیت این بود که نسبت به ما یک اظهار همراهی مخصوص کرده باشد. بنده هم از این حسن اهتمام او بیان امتنان کردم. بعد همان شب خبر رسید که تاج محمدخان را پس خواستند و به قندهار برگشت. بنده هم این معنی را با تلغراف به تاریخ ۱۷ فوریه به جنابعالی عرض کردم. ولی این فقره تاج محمد خان در جنب آن مطالب دیگر که در آن صفحات داریم خیلی سهل است. چندی است که بنده در باب مسأله کلیه سیستان با وزرای اینجا رسماً یک مذاکره تازهای برپا نمودهام. اگرچه در این باب از اولیای دولت علیه هیچ دستورالعمل ندارم، و لیکن چون به اقتضای سبک قدیم بنده در پیشرفت خدمات دولت هرگز هیچ فرصتی را به واسطه عدم دستورالعمل از دست نمی دهم. به مناسبت امور افغانستان از لارد گرانویل، مجلس مخصوص خواستم و تمام مسأله سیستان را از سرگرفتم. پس از بیان آن مقدمات و وقایعی که بندگان عالی خوب می توانند تصور بفرمایند، مطلب را به این معنی ختم کردم که تمام سیستان مال و جزو ایران است. دولت انگلیسی محض اینکه شیرعلی خان را نرنجاند نصف سیستان را به او واگذاشت. حالا که شیرعلی خانی در میان نیست باید تمام سیستان را که حق ایران است به ایران واگذارند. هیچ لازم نیست که به جهت خودنمائی به تفصیل عرضی نمایم که به این ادعای بنده وزرای اینجا چه می گویند و از بنده چه می شنوند؟ چندین بار لارد گرانویل را مخصوصاً از برای این مذاکرات دیده ام. هنوز نمیدانم نتیجه چه خواهد شد؟ این قدر را می توانم عرض بکنم که به جهت انجام یک خدمت با معنی هرقدر تدبیر و علم و جراتی که از یک سفیر پرو بال شکسته می توان توقع کرد به عمل خواهد آمد و ان شاءالله سیستان مالا ما خواهد شد. در باب کردها نیز بی آنکه منتظر دستورالعمل باشم مکرر با لارد گرانویل حرف زدم و اصل مایه این فتنه و بخصوصی آن نتایجی که از انقلابات آن صفحات به واسطهٔ حضور همجوار مقتدر حاصل خواهد شد، همه را مشروحا بیان و خاطرنشان کردهام. دستورالعمل مؤکد برای سفارت انگلیس به اسلامبول فرستادهاند. به سفیر عثمانی مقیم اینجا نیز که این اوقات درنظر سلطان محل اعتماد خاصی است مطالب لازمه را حالی کردهام. عقاید و تاکیدات او نیز قطعا در اسلامبول مؤثر خواهد بود. ولیکن بدیهی است که ما هرگز نباید به این تدابیر بیمایه دل خود را خوش نمائیم. حفظ دولت در این اوقات شرایط و تدابیر دیگر لازم دارد. می فرمائید آنچه در این بابها به نظر بنده می رسد عرض نمایم. قبل از همه مطالب لازم است که اول یک نکته را خوب توضیح بکنم. در دنیا خیلی آدمها یافت میشوند که خیال خود را از وقوعات آینده بهیچوجه پریشان نمی کنند. آسوده می نشینند و منتظر حوادث می شوند و پس از ظهور یک حادثه به فکر دفع آن می افتند و اغلب اوقات کار را به یک طوری پیش می برند. سلیقه و استعداد بنده بکلی برعکس آن نوع کفایت است. بنده حوادث آینده را بطور عجیب مثل اینکه واقع شده باشند قبل از وقت آشکار و روشن میبینم و هر حادثهای که قبل از وقوع در نظرم مجسم می شود عظمت و خطرات آن هر قدر هم زیاد باشد چاره آن قبل از وقت برای من ممکن و سهل می نمآید، به این جهت رفع هر حادثه آینده را با کمال جرات بر عهده می گیرم. برخلاف آن همین که حادثه ظهور کرد دیگر از من بیکاره تر آدم در دنیا نیست. آن وقوعات افغانستان و این حرکات کرد و عثمانی و آن اقداماتی که در سمت خراسان ظهور می کند همه را بیست سال قبل از این مثل روز روشن می دیدم و چارهٔ همهٔ اینها به نظر بنده خیلی آسان میآمد اما حالا به جهت اصلاح این حوادث واقعه حقیقتا به نظر بنده هیچ چاره نمیآید و باز امروز در کمال وضوح مثل اینکه واقع شده باشند میبینم که عنقریب انواع مشکلات و خرابیها و بلایای عظیم بر سر دولت علیه هجوم خواهندآورد. در این باب چنان علم قطعی دارم که اگر بخواهند از حالا میتوانم جمیع تفاصیل و فروعات و نتایج آن بلاهای آینده را یک به یک بشکافم. از آن طرب این را هم عرض کنم که چون این بلاها هنوز بروز نکرده اند، ا چاره رفع آنها را حالا از من بپرسند باز با کمال جرات عرضی خواهم کرد که چارهٔ کار هنوز خیلی آسان است. در این مسائل مهم آنچه به عقل ناقص بنده برسد در کتابچههای جداگانه عرض خواهم کرد. ولیکن باید این فقره را از حالا باز مکرراً تصریح نمایم که نقص کلی کار ما این است که همیشه اصول مطالب را می گذاریم و پی فروعات می رویم. این خطای اصلی را که یکی از بدبختیهای عهد ماست به هر تدبیری که باشد بایدرفع کرد. اگر طالب ترقی هستیم باید اول عقل خود را تا به اصول ترقی برسانیم. بیست و پنج سال است که در این حسرت باقی هستم که اقلا یک روز یا یک دقیقه وزرای ما مشغول اصول مطالب باشند. بندگان اقدس همایون شاهنشاه روحنا فداه هزار بار به اولیای دولت به فرمایش ملوکانه به هرنوع زبان حتی به التماس اصرار فرمودند که بروید بنشینید و به جهت انتظام و ترقی دولت یک قرار درستی بدهید. نشد که در یک مسئله اقلاً بر حسب اتفاق به اصول امور بپردازند. نشستند و هی حساب کردند و باز هم حساب ساختند. آخر این حساب و اینها شد که سیر میکنیم. مقصودم این است که بعد از این باید حکما قدری هم مشغول اصول شوند و با کمال تأسف عرض می کنم که این مسئله بزرگ خالی از اشکال نیست و اشکال عمده در این است که اصول تنظیم دول برحسب ظاهر هیچ ربطی به نتایج عمل ندارند. مثلاً اگر از یک معلم تنظیم بپرسیم که به جهت نظم خراسان چه باید کرد؟ جواب خواهد گفت که باید وزارت داخله را از سایر وزارتها جدا کرد و همچنین اگر بپرسیم که مالیات فارس را چه طور بایدر وصول کرد؟ خواهد گفت باید در شیراز بانک ساخت… موافق علم و سیلقه ما این جوابها بهیچوجه ربطی به مقصودات ما ندارد. عموم مطالب دولتی در همین حالت هستند. سبب ترفی فرنگستان این است که در هر عمل تا به مبدأ اصلی بالا رفته اند و چون حصول این معنی بدون اجتهاد زیاد ممکن نیست، اغلب دول آسیابی آنکه بتوانند مبادی ترقی را ببینند، در فروعات جزئی غرق و متحیر ماندهاند. در این بابها ان شاء الله کتابچه های روشن عرض خواهم کرد. اینکه می فرمائید بندگان اقدسی همایون شاهنشاهی روحنا فداه از اعطای امتیاز راه آهن از طهران تا به شاهزاده عبدالعظیم مضایقه نخواهند فرمود کمال مسرت حاصل شد. بتفصیل عمل در کتابچه علیحده عرض میشود.
در باب قندهار منازعه عظیمی در میان ملت هست. وزرای حال که بنابر پولیطیک اساسی و دائمی خود منکر هرگونه تسخیر تازه هستند اصرار دارند که قندهار را تخلیه بکنند و از افغانستان بکلی بیرون بروند. وزرای سابق و کارگزاران هند فریاد می کنند که ما بیست میلیان لیره خرج کردیم و از برای حفظ امنیت سرحدات هند، قندهار را تصرف کردیم. حالا اگر این موقع معتبر را از دست بدهیم هزار نوع ضرر و پشیمانی خواهیم داشت. دوشنبه آینده در پارلمانت بر این مسئله مباحثهٔ عظیم خواهد شد. چندیست که از طرفین در تدارک این منازعه هستند. اگر وزرا مغلوب شدند ناچار قندهار را حفظ میکنند تا به جهت ترک آن یک موقع دیگر به دست بیاورند، ولیکن اگر جانب وزرا غالب بیاید فیالفور قندهار را تخلیه خواهند کرد.
در باب مقرری این سفارت فرموده بودید که وزارت جلیله به اخذ تنخواه مداخله نخواهد کرد. بهتر از این فرمایش نمی شود. این فرمایش یکی از آن اصول است که در اوراق قبل ذکر میکردم. هیچ وزیر ابدا نباید به اخذ هیچ تنخواه مداخله بکند. بدیهی است که دیانت و دولتخواهی جنابعالی خیلی ارفع از بعضی تصورات است، ولیکن در اینجا حرف بر صفات شخصی وزرا نیست. مقصود کلیه قانون است که باید هیچ وزیر در هیچ موقع تحویلدار و مباشر حساب واقع نشود. تحویلداری و مباشرت حساب از مسند وزارت باید بکلی جدا و محول به مأمورین مخصوص باشد. در این باب هم عرضهای مفصل خواهم داشت. می فرمائید که یک وکیلی در طهران معین بکنم که برات بنده را تصاحب کرده تنخواه آن را به من برساند. وکیل بنده امین السلطان است، ولیکن نمی توانم پنهان بدارم که از شنیدن این لفظ برات و شرایط وصول و ایصال تنخواه به چه حد مغموم و مایوس و ملول شدم. سی سال است که در فرنگستان مامور داریم، کتابها نوشته شده، عمرها تلف شد، رسوائیها بار آمد و باز همان کثافتها و همان قبایح که در ایصال جزئی مقرری سفرا از اول معمول بود هنوز باقی و برقرار است.
ما ناظمان ملک، ما مشیران دولت به فرنگستان آمدیم، علوم و تجربهها جمع کردیم، بقدر وزرا بلکه سلاطین فرنگستان اختیار و قدرت از بندگان شاهنشاهی اخذ نمودیم، فرصتهای طولانی به دست آوردیم، خزانه دولت را بطور دلخواه زیر و رو کردیم و آخر اینقدر کفایت و دولتخواهی پیدا نکردیم که رذالت این برات بازی را که در این عهد حتی میان ایلات … هم جایز نیست اقلا از دایره وزارت خارجه رفع نمائیم. شنیدم اولیای دولت یک صاحب منصب مالیه از خارج آورده اند و حالا به توسط او می خواهند رسوم تحصیل مالیات را نظم بدهند. نمی دانم صاحب منصب مشارالیه صاحب چه نوع پایه و مایه است. فهم و کفایت او هرچه باشد این نکته را باید مسلم بداریم که یکی از کارهای عمده ما، بلکه اولین کار ما تنظیم امور مالیه ماست، ولیکن قبل از نظم رسوم تحصیل مالیات یک فقره دیگر هست که لزوم آن برای ما صد مرتبه مقدم تر است. باید اول همین قدری پولی که داریم دفترداری و رسوم جمع و خرج آن را یاد بگیریم. به عبارت فرنگیها باید اول… دولت را درست بکنیم. در این باب تفصیلی عرض نمی کنم. اگر صاحب منصب مشارالیه واقعاً دارای علم است قطعاً مسئله را از همین فقره شروع کرده است. در هر صورت نکته [ای ] که در مسائل مالیه مخصوصاً تعلق به وزارت خارجه دارد و مراقبت آن به هر ملاحظه بر عهده بندگان عالی است اینست که از این مرد فرنگی بپرسیم آیا مقرری سفرا را به چه طریق باید رساند؟ این مشکل معظم که سی سال به خزانه و به اعتبار دولت علیالدوام انواع ضرر را وارد میآورد و عقلای ایران در رفع آن سخت متحیر مانده اند، اگر موافق قاعده به این صاحب منصب اجنبی یا به یکی از شاگردهای او محول شود شبهه نیست که در چند روز بدون هیچ زحمت و هیچ ضرر رفع خواهد شد. در این مسئله منحوس که عبارت از مقرری مأمورین باشد در تحریرات وزارت جلیله یک نکته دیگری هم بود که شکایات و نفرتهای گذشته مرا تازه کرد. بنده نوشته بودم که یک ساله مقرری سفارت نرسیده است. در جواب می فرمائید سه هزار تومان از بابت مقرری امسال عاید شما گردیده است. در امر مقرری سفارت تعیین فلان ماه و فلان سال چه فایده ای دارد. بنده عرض می کنم مقرری یک ساله این سفارت باقی است. این باقی را اگر مستوفیهای ما از بابت امسال حساب بکنند یا از بابت سال گذشته، و این طلب مرا خواه در تحت ماه گاو بنویسند و خواه محول به برج شتر نمایند برای بنده و برای سفارت دولت چه فرقی خواهد کرد. مطلب اصلی این است که یک ساله مقرری این سفارت بر عهدهٔ دولت باقی است. اگر این باقی را از بابت امسال حساب می کنند که باید داد و اگر از بابت سال گذشته حساب می کنند که باز به طریق اولی باید داد. در مسئلهٔ پول تواقع مخصوص بنده از اولیای دولت علیه همیشه این بوده است که مرا از آن حکمتهای کاردانی که در میان رذلهای بازار معمول است معاف بدارند. هروقت ادعای بیجا بکنم مرا تنبیه بفرمائید. هر طلبی که دارم بدون اذیت بدهند و هر وقت حکمتشان اقتضا نماید که حقوق مثل بنده نوکری را نوش جان بفرمایند، پس صاف و صریح بگویند تا اسباب اذیت بیجا نشویم. احتیاج به عرض نیست که این شکایات بنده بهیچوجه داخلی به شخص جنابعالی یا به شخص سایر وزرا ندارد. حرف من راجع به مسند وزارت جلیله خارجه است و این را هم عرض می کنم که اگرچه فقیر هستم و اگرچه در کثرت مخارج لندن سخت درماندهام، ولیکن خدا شاهد است در این موقع مقصود عمدهٔ من حفظ حقوق شخصی خودم نیست. چون میدانم در حق جمیع چاکران همین طور معاملات و بلکه صد مرتبه بیشتر از اینها را روا میدارند، و چون خیلی روشن میبینم که از این سبک دیوان چه نوع خرابیهای وسیع بر دولت ما وارد می آید، تکلیف انسانیت می دانم که در اصلاح این سبک شوم که ما را به این روزگار انداخته بقدر قوه اصرار و ایستادگی نمایم.
به مناسبت این مطالب عرض یک معنی دیگر که راجع به ملازمان عالی است به نظر بنده لازم می آید. بعد از این برای جنابعالی نه پول لازم است، نه حمایل رنگارنگ و نه مسند وزارت. سوابق خدمات و تجربیات سن و صفات معروفهٔ جنابعالی، شما را از هر نوع افتخارات رسمی مستغنی کرده است. بعد از این در عین معزولی نیز کلام شخص جنابعالی از حکم وزرای منصوب محترم تر خواهد بود. شما امروز در ایران حجت دولتخواهی هستید. با چنان مقام و با آن عمق تدابیر که مخصوص جنابعالی است می توانید امروز در دایره وزرای ایران حکمران ترقی واقع بشوید. از چه میترسید و منتظر چه موقع دیگر هستید؟ چه خطراتی بالاتر از اینها که امروز دور ما را گرفته اند و از برای اطمینان قلب شما چه مایه ای بهتر از اعتماد ملوکانه که قطعا دربارهٔ شما به حد کمال است. پس برخیزید و از روی یک جوانی دولتخواهی این خودپرستان بی انصاف را که محض غارت حقوق ملت هم خود را و هم دولت را از دوش روزگار به این شدت عقب انداختهاند به شلاق کلام خود پیش برانید. یکی از خوشبختیهای عصر ما این است که بندگان اقدس همایون شاهنشاه روحنا فداه از برای شنیدن حرف حق و از برای قبول طرحهای بزرگ همیشه حاضر بوده اند. با چنان شاهنشاه ترقی پرست و با چنان موافقت اوضاع شکی ندارم که اگر واقعاً کمر همت ببندید می توانید کارهای بزرگ بکنید. اثراین عرایض بنده به خاطر عالی هرچه باشد این نکته را باید همیشه در نظر داشت که در ایران به هرکاری که اقدام نمایند، خواه راه آهن، خواه تنظیم لشکر، خواه پولطیک دولت، خواه ازدیاد مالیات باید همیشه به اصول مطالب پرداخت.
انگلیسیها در کابل مکاتبات دولت روس را با شیرعلی خان به دست آوردند. وزرای حاضر به اقتضای مصلحت وقت این تحریرات را مخفی نگاه داشتند، این روزها مجبوراً چاپ کردند و اگر کنگره برلین منتهی به جنگ می شد دولت روس به اتفاق شیرعلی خان در سرحدات هند مشکلات گوناگون برپا می کرد. ظهور این طرح روس بالطبع میان خلق اینجا موجب شماتت زیاد شد، ولیکن وزرای حاضر انگلیس که مخصوصاً با دولت روس هواخواه مسالمت هستند سر این گفتگو را پوشاندند.
به مناسبت این تحریرات کابل یک مباحثه دیگری ظهور کرد که اهمیت آن خیلی بیش از اینها بود. در میان بزرگان و روزنامه های معتبر شهرت یافت که دولت روس به وزرای سابق انگلیس تکلیف کرده بوده است که افغانستان و ایران را میان خود یعنی میان دولت انگلیس و روس تقسیم نمایند و وزرای انگلیس به این معنی تن در نداده بودند. این تکلیف روس را برای عدم دیانت پولطیک آن دولت یک تقصیر بزرگ قرار دادند. مباحثه به پارلمانت کشید. وزرای حاضر جواب گفتند که از چنان تکلیف روس در دفاتر رسمی دولت انگلیس هیچ آثاری نیست.
به واسطه این جواب وزرا گفتگوی رسمی در این مسئله خاموش شد، ولیکن از باب تحقیق می گویند این جواب وزرا حقیقت چنان مذاکرات روس را بیشتر تقویت می دهد، زیرا که اگر در دفاتر رسمی آثاری از این مذاکرات نیست، پس در دفاتر غیررسمی هست. وانگهی اگر میان روس و وزرای سابق چنان مذاکرات واقع نشده بود می بایستی خود وزرای سابق آشکارا منکر این شهرتها باشند و حال اینکه وزرای سابق سکوت کردند.
به اعتقاد بنده دولت انگلیس به تقسیم ایران و افغانستان هیچ مایل نیست، بلکه به اقتضای وسعت مستملکات بی اندازه خود از اضافه تسخیرات تازه منتهای اکراه و تحاشی را دارد، و از آن طرف آشکار است که دولت روس اگرچه بعضی از قطعات ایران را مال خود میداند، ولیکن مادامی که با انگلیس در صلح است در تصرف آن قطعات تعجیلی نخواهد کرد. با وصف چنان حالت این دو دولت به حکم جریان امور دنیا برای اصحاب بصیرت جای تردید نیست که منظور و میل این دو دولت هرچه باشد، اوضاع ایران که آن دولت را روز بروز از اسلوب دولتی خارج می سازد. دولت روس و انگلیس را عنقریب مجبور خواهد کرد که وضع ایران را هم به اقتضای وضع حالیه دنیا تغییر بدهند.
نوه امپراطور آلمانیا که نوه ملکه انگلیس است این روزها عروسی می کند. از همهٔ دول سفرای مخصوص فرستادند. حتی سفرای چین و جاپون هم حاضر شدند. بنده که به اصطلاح در نزد دولت آلمانیا نیز ایلچی و مظهر دولت ایران هستم می بایستی به اقتضای شرایط دولتی در آن مجلس حاضر باشم، ولیکن وقتی فکر کردم که پول زیست خود را و پول فرستادن این پاکت به چه تدبیرهای ننگ آور باید جا به جا بکنم و وقتی حساب کردم که علاوه بر مرارتهائی که به جهت تحصیل مخارج گذشتهدارم، برای مخارج تازه تا چند ماه و تا چند سالی باید در درگاه خیرخواهان دولت به خاک سجده بیفتم. دیدم با چنان سلیقه و خیرخواهی اولیای دولت ما، در این موقع بهترین خدمات در نظر ایشان این خواهد بود که از این قبیل مطالب هیچ حرف نزنم.
می فرمائید پس آخر چه باید کرد؟ جوابی که دارم کم کسی در ایران خواهد فهمید، ولیکن گمان من این است که بندگان عالی خوب درک خواهند فرمود. در این عهد حفظ دولت قواعد و شرایط معین دارد. همه این قواعد دولتی مثل قواعد صرف و نحو عربی مشخص و مقرر شده است، چنانکه به جهت تحصیل زبان عربی کمال سفاهت خواهد بود که بخواهیم اساس زبان را به میل خود تغئیر بدهیم. از برای تنظیم دولت نیز منتهای جهالت خواهد بود که ما بنشینیم و شرایط علوم دولتی را موافق دلخواه خود تغئیر بدهیم. یا باید از تحصیل زبان عرب صرف نظر نمائیم، یا باید قواعد صرف و نحو را خواه ناخواه نقطه به نقطه متابعت بکنیم. یا باید از تنظیم دولت چشم بپوشیم، یا باید اصول تنظیم را نقطه به نقطه قبول و پرستش نمائیم.
اصول نظم کدام است؟ هر وقت این مبنائی که عرض کردم اولیای دولت ما قبول بفرمایند، خود ایشان بدون گفتن بنده پی اصول خواهند دوید و روح اصول را بهتر از بنده به دست خواهند آورد.
در اسلامبول مجدداً مذاکره رسمی برپا کردهاند. از احتمالات این مذاکرات چیزی عرض نمیکنم، زیرا که تا ورود این پاکت نتایج مسئله در طهران مشهود خواهد بود./ ملکم