روشنفکر/ خبرغارت وسایل بجای مانده از اعدام برخی از هموطنان کرد کشورمان، با توجیه شرعیِ مبتنی بر غنیمت جنگی، از آن حکایتهایی است که آدمی را در بهت و حیرت، آنهم دراین زمانه، فرو میبرد. اگرچه این رویه از دیرباز در زندانهای جمهوری اسلامی و از همان ابتدای استقرار آن، معمول و ساری بوده است.
اما درز این خبر حداقل تداعی کننده این نکته است که درست در همسایگی کشورمان، یعنی کشور عراق و کمی آنطرف تر درسوریه بحران زده، دقیقا چنین رفتاری از سوی آدمخوارانی چون داعش، معمول و جاری است.
براستی این سنخیت و قرابت آشکار، نشان از چه دارد؟ آیا غیر این است که نظام مذهبی استقراریافته درایران با نظام نیمهاستقرار یافته داعش در عراق و سوریه، در رفتار و عملکرد خود با غیرخودیها از یک ماهیت مشترک برخوردارند؟
در این شک نکنید که منبع چنین رویکردیهایی دقیقا از دو چیز تامین میگردد، یکی آموزههای مذهبی و دومی نیمهی وحشی و خشونت پرورِ ذهن انسان. به دیگرسخن وقتی آموزههای مذهبی با خشونت انسانی یکی میشوند، چنین نتایجی از آن حاصل میگردد.
بیخود نیست که «دالایی لاما» رهبر بوداییان جهان به صراحت اذعان میکند که:«بعضی روزها فکر میکنم بهتر میبود که ما اصلا دین و مذهب نمیداشتیم. همۀ ادیان و همۀ کتابهای مقدس بالقوه خشونت آمیزند. بنابراین ما به اصول اخلاقی(اتیک) ِ فراسوی ادیان نیاز داریم.»
با نگاه به تاریخ اسلام، مسیحیت و برخی دیگر از ادیان، متوجه میشویم که دالایی لاما، روی نکته جالبی دست گذاشته است، دین یا مذهب ذاتا ظرفیت و پتانسیل خشونت و دیگرستیزی را دارد.
آیا در زمانهای که علوم تجربی و دستاوردهای مادی، زندگی بشر را درکشورهای توسعه یافته، انسانی و اخلاقیتر کرده است، باز هم میتوان برای سعادت بشر، دست به سوی دنیایی برد که در بود و نبودش بسیار تردید است؟