روشنفکر/ مطالبات عناصر تشکیل دهنده انقلاب مشروطیت به لحاظ طبقاتی وصنفی،نسبت به هم بسیارمتفاوت بود و به همین سبب،بعد ازانقلاب،اختلافات عدیده ای بین ایشان پیش آمد و به تبع آن،صف خود را از یکدیگر جدا کردند.این جدایی بعدها به تقابل جدی بین آنها به خصوص مابین روشنفکران و روحانیت منجر شد که تا به امروزهم ادامه دارد.
مطالبات اولیه روحانیت در مشروطه
ما بر آن شدیم تا نقل قولی تاریخی و مستند از«میرزا یحیی دولت آبادی» درباره نگاه و مطالبات سودجویانه روحانیت در مشروطیت، به خوانندگان خود ارایه کند.
«دولت آبادی» یکی از شخصیت های موثر در انقلاب مشروطه بود که مطالبات بست نشینان را از طریق سفارت عثمانی به گوش حاکمان قاجار می رساند. اودر«کتاب یحیی» یاد آورمی شود که مطالبات اولیه بست نشینان بیشتر حول نیازهای صنفی روحانیون نگاشته شده بود و این روشنفکران بودند که مطالبات جدی چون عدالتخانه را به درخواست های اولیه، اضافه کردند. به دیگر سخن روحانیت هرگز به فکر نیازهای مردم نبود.
مطالبات اولیه بست نشینان که توسط روحانیون درخواست شده بود، اینچنین بودند:
«اول عزل علاء الدوله از حکومت تهران- دوم عزل مسیونوژ از ریاست گمرکات و غیره- سوم امنیت دادن به همراهان ایشان بعد از آمدن به شهر- چهارم برگردانیدن مدرسه خان مروی به اولاد حاج میرزا حسن آشتیانی- پنجم سیاست نمودن عسگر نام، گاریچی راه قم بواسطه شرارتی که در راه کرده- ششم تجلیل نمودن از میرزا محمد رضا یکی از علمای کرمان که از طرف حکومت کرمان به او بی احترامی شده است- هفتم بر داشتن قیمت تمبر دولتی از مستمریات روحانیون،»۱
اگر دقت کرده باشید در این مطالبات هیچگاه روحانیت حرفی از عدالتخانه و تاسیس مجلس شورای ملی به میان نیاورده است و تنها و تنها به فکر مطالبات صنفی خود بود.
ما قضاوت را بر عهده خوانندگان می گذاریم تا خود داوری کنند که آیا روحانیت صادقانه به حرکت های سیاسی و جنبش های اجتماعی می نگریسته یا نه؟
کتاب یحیی- جلد دوم- ص ۲۲
نگاه روشنفکران به روحانیت در انقلاب مشروطه
در این شکی نیست که عنصر اصلی و سازنده انقلاب، چیزی نبود جز یک جریانِ روشنفکریِ تازه به حیات رسیده، که در صدد بود مفاهیم و عناصر دنیای مدرن را در بستر زندگیِ ایرانیان،جاری سازد.
اما آنچه مسلم است، روشنفکران هیچ نگاه مثبتی به نهاد روحانیت یعنی شریک تاکتیکی خود نداشتند.
ما در اینجا روایت و سندی را خدمت خوانندگان عرضه می کنیم که بیشتر نسبت به این مهم آگاه شوند.
در بحبوحه انقلاب مشروطه، روشنفکران انقلابی با تاسیس تشکلی بنام «انجمن ملی» سعی کردند که تا خواسته های صنفی بازار و روحانیت را به یک حرکت انقلابی جهت دهند. اما همانطور که بیان شد نگاه چندان مثبتی به دو عنصر دیگر نداشتند.
در یکی از بندهای قطعنامه اصلیِِ این انجمن آمده بود:« از میان روحانیت متنفذ تهران با آنهایی که جسارت و شجاعت دارند، بدون اینکه از منظور ما آگاه شوند، همکاری کنیم.»۱
در اصل چهاردهم همین قطعنامه نیز درج شده بود:« برای اینکه ازاول کار دچارحمله مخالفان و ملاهای ریاکار نشویم، رفقا باید تمام مطالبی را که به وسایل مختلف منتشر می کنند، با احکام مطابق کنند و چیزی که حربه تکفیر به دست بدخواهان بدهد ننویسند»۲
البته روشنفکران نسبت به این مساله حق داشتند چرا که در همان اوایل کار متوجه نیات شخصی از جانب دو عنصر دیگر یعنی روحانیت و بازار شدند. بعدها که امتیازات عدیده و رانت های پردرآمد به واسطه انقلاب مشروطه از ایشان باز پس گرفته شد، به تدریج ماهیت اصلی خودرا نشان دادند و عملا بطور جدی به مقابله با روشنفکران و جریان های آزادی خواه پرداختند.
پی نوشت:
۱-تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ملکزاده،ص۲۴۲
۲- همانجا ص ۲۴۲
نگاه روحانیت به مشروطه طلبان
روحانیت در انقلاب مشروطه، نقش های متفاوتی بازی کرد و نگاه این نهاد بسیار متفاوت با آنچه بود که از سوی روشنفکران انقلابی، دنبال می گشت، اگرچه این نهاد از انسجام لازم برای مواجهه با مشروطیت و روشنفکران برخوردار نبود. اما آنچه مسلم است بیش از آنکه به دنبال منافع ملی باشد در صدد ابتیاع منافع طبقاتی و صنفی خود بود. ناگفته نماند که برخی از ایشان با حفظ دیدگاه های خود به مشروطیت پیوستند و به این رویکرد کمک کردند. همچنین برخی از لباس روحانیت خارج شدند و به جریان روشنفکری وارد گشتند. افزون برآن، تقابل با کلیت نظام قاجار نیز یکی از دلایلِ مهمِ پیوستنِ ایشان به مشروطیت بود. روحانیت به خصوص مرجعیت، خود را برتر از شاه می دانست و بر این باور بود که سلاطین مشروعیت خود را از دین و مرجعیت شیعه می گیرند نه روند های عرفی جاری.
بسیاری تا قبل از پیروزی مشروطه فکر می کردند که بعد از انقلاب همه کاره مملکت خواهند شد غافل از اینکه مشروطیت با ساز و کارهای مبتنی بر نهاد های مدرن، چون نهاد آموزش و دستگاه قضا و…و پارلمان، عملا نقش آنان را در اداره کشور کم رنگ می کرد. از دست دادن بسیاری از امتیازات، باعث شد تا به تدریج چهره واقعی خود را نشان دهند.
در واقع روحانیت درک درستی از مشروطه نداشت و ساز و کار های مدرن آن را نمی فهمید. از همین رو بود که نقش های متفاوتی نسبت مشروطیت به خود گرفت. خوشنام ترین ایشان «آیت الله سید محمد طباطبایی» بود که خود در مذاکرات مجلس اول اینچنین در باره مشروطیت می گوید: «ما ممالک مشروطه را که خودمان ندیده بودیم، ولی آنچه شنیده بودیم و آنهایی که ممالک مشروطه را دیده بودند به ما گفتند مشروطیت موجب امنیت و آبادی مملکت است. ما هم شوق و عشقی حاصل نموده تا ترتیب مشروطیت را در این مملکت برقرار نماییم.»۱
در حالی که یکی دیگر از روحانیون مشروطه خواه یعنی «سید احمد طباطبایی» بعد از انقلاب مشروطه، نگرانی خود را نسبت روشنفکران و انقلابیون اینگونه بیان می کند:«نمیدانید که این مجلس شورای ملی چقدر ضربه به دین و دنیای مردم می زند و چقدر آثارش به سرآن مترتب است، مجلسی که بابیه و طبیعیه داخل در اجزا و اعضای آن بلکه در اجزاء رئیسه آن مجلس باشند، بهتر از این نخواهد شد. نمیدانید که این فرقه ضاله بابیه و لامذهبها چه قوتی گرفته و چه فتنه و آشوب می کنند. خدا لعنت کند سید جماالدین واعظ لامذهب را، چقدر مردم را به فلاکت انداخت و به نحوی مردم از بس که این خبیث بر منبر گفته دعا و قرآن نخوانید و روزنامه بخوانید، روزنامه خواندن را جزو ضروریات مذهب می دانند و دعا و قرآن را موقوف کردند»۲
نگاه تنگ و صرفا نشات گرفته از منافع گروهی و شخصی احمد طباطبایی، نشانگر درک و نیت اصلیِ این گروه به مشروطه است که به «مشروطهء مشروعه» معروف است و «شیخ فضل الله نوری» این دیدگاه را نمایندگی می کرد.
تارنمای روشنفکر این نوشتار کوتاه را از این جهت تولید کرده است تا خوانندگان دریابند که روحانیت چه نگاهی به دنیای مدرن ، روشنفکران و انقلاب مشروطه در آن دوره خاص داشت.
۱. مذاکرات مجلس،۱۴ شوال ۱۳۲۵
۲. کسروی، احمد. تاریخ مشروطه ایران. ص