روشنفکر/ «اسا سآرینن» Esa Saarinen یکی از چند فیلسوف شناخته شدهء فنلاند است. وی از محبوبیت ویژه ای در بین فنلاندی ها برخوردار است و دلیل این محبوبیت، کنش روشنفکرانه او برای کشاندن فلسفه به زندگی روزمره مردم است یا آنچنان که خودش می گوید ≪ فایدهء فلسفه برای دانش، بیشتر فلسفی نیست بلکه برای کاربرد آن در زندگی واقعی انسان هاست≫. در مجموعه درس های پیش رو که در بهار سال جاری برگزار شده اند، او به یکی از رویکردهای فرهنگ ≪اجتماعی≫ مردم فنلاند انتقاد می کند. رویکردی که آن را می توان ارجحیت و تقدم روش و اسلوب زندگی ≪فردی≫ بر زندگی ≪اجتماعی≫ دانست. این پدیده هر چند که در کشورهای اسکاندیناوی در سطح عموم دیده می شود اما در فنلاند مورد توجه بیشتری قرار می گیرد.
پس از مرور این درس ها، از زاویهء دیدِ «اسا سآرینن»، شباهت های بسیاری بین ≪مخاطبین≫ این دروس و منِ ≪ایرانی≫ یافتم. چراکه ایرانیان در زمینهء ≪کار گروهی≫، به شدت طرفدار مشی ها و روش های فردی هستند تا اجتماعی. دوری ایرانیان از کار با گروه و گوشه گیری گروهها از کار با یکدیگر، شاید هیچ زمانی چون امروز، در اپوزیسیون حکومت اسلامی ایران و بویژه در برونمرز، مطرح نبوده است. تارنمای روشنفکر درس پنجم از این مجموعه را تحت عنوان «عشق نامانوس»، به حضورتان تقدیم می کند.
اصطکاک دو سمت
شرایطی که در زندگی با اصطکاک روبرو می شویم همیشه وجود دارند. این از سمت گیری ها ناشی میشود. سمت من و سمت دیگری به اصطکاک بر می خورد. برای مثال، زمانیکه با همسرم و دو پسرم که کوچک بودند به مسافرت می رفتیم، همیشه موضع و دیدگاه همسرم بر من برتری داشت. نوعی آمادگی از سوی اسا سارینن، زیرا می دانست آنچه می بیند از دید همسرش برنامه ریزی کافی و کاملی ندارد. و از دید اسا برنامه ریزی همسرش با توجه به جزییات مورد نظراو جالب نبود. از جمله اینکه باید آب تمیزو استریل شده برای بچه ها به همراه داشت. اما این را باید گفت که هرگز بچه های ما در هیچ سفری بیمار نشدند در حالیکه برای دوستانم بسیار از اینگونه ها روی می داد. اینگونه اصطکاک ها دارای فکت های قابل توجه نیز هستند. نگاه به سمت گیری و برنامه ریزی دیگران را باید در کلیت آنها دید. برنامه ریزی دیگران می خواهد مانع ≪اتفاقی≫ بشود. اما اگر این اتفاق روی ندهد سپس می توان گفت این برنامه ریزی لازم نبوده است. اما اینطور نیست.
گاهی از من می پرسند: ≪اسا! درباره چه حرف می زنی؟≫ و برای من بسیار مشکل است بگویم دربارهء چه حرف می زنم. اما می دانم که مهم ترین مسئله برای من این است که در شنونده باور به یک ≪امکان≫ را بیافرینم که از قاب ها و چهارچوب فراتر ببیند.اما این هم بدون قالب های جدید شدنی نیست. آیا هرگز می دانیم قبل از نمایش، یک بازیگر چه می کند؟ یک بازیگر قبل از ورود به زمین بازی چه می كند؟ لباس آنها را می بینیم، اما آیا هرگز می اندیشیم در کدام مرحله لباس به تن کرده اند و آیا لباس پوشیدن آنها را در نظر می آوریم؟ این همان خود را کوک کردن است. برای رسیدن به هدف و زدن ≪ضربه≫ هرگز نمی توانیم در یک چهارچوب بمانیم. کارخانه اپل مدتی پیش از این گفت که می خواهد وارد تجارت بانکی بشود. بی شک پرسش برانگیزاست این مسئله که چگونه اپل به این ≪سمت و برنامه ریزی≫ روی آورده است. بویژه هم برای مصرف کنندگان که باید منتظریک دگرگونی بزرگ باشند، منتظریک چیز جالب باشند. اینکه، فرض کنیم که خط اشتراک ما خدمات متفاوت و تازه ای را می آورد. بنابرین ≪پژمرده شدن≫ آنچه ≪قبلی≫ است لازم است. در کار گروهی این بسیار مهم است بویژه اگر می خواهیم که سال آینده نیز این گروه دور هم باشند. ایجاد انگیزه و علاقه برای آتی، که دارای چیز تازه ای است. مانند به کف رفتن و دوباره بالا آمدن می ماند. راه های آماده شدن برای مسائل و چالش ها یکگونه نیست. اما شرط این آمادگی ≪علاقه≫ است.
تشعشع و بازنگری ساختارها
وقتی کتابی قطور را بدست می گیریم، می توان اندیشید که از این حجم فراوان صفحه ها من چه می توانم دریابم، بهترین قسمت هایش برای من کجا هستند. اینجا شما را با ≪تکنیک تشعشع≫ اسا سارینن آشنا می کنم. می دانم رادیکال بنظر می آید، اما کتاب را از هر جاییکه شد باز کن! بی شک پاراگرافی را چشمت بر می گزیند و از میان آن واژه هایی را می پسندد و می خوانی. و موضوع تو را جذب می کند (البته برای آماده شدن برای امتحان این را توصیه نمی کنم ها!) آری، اینکه با این روش به آنجایی که می خواهی در کتاب بیافتی، امکان دارد، غیر ممکن نیست، اما شرط اش این است که ≪خودت را کوک و آماده کرده باشی≫. کتاب ها را همیشه میبینیم، هزاران هزار. اما اینکه تو به کتابی علاقه یابی و یا به آن ارزشی بدهی امری جداست. انسان ها را نیز اینگونه می توان دید. وقتی پدرت را به یک سمینار و یا درسی دعوت می کنی، در اصل داری به او نیز ارزش می دهی و او را محترم می داری. اینگونه باید باشی! این کوک کردن خود برای تماس ورابطه با دیگری حتی می تواند بدون کلام باشد. ≪بی کلام≫ در یک کافه می نشینی. ولی با نشستن بر سرمیزدیگری، خود و او را کوک کرده ای. این قدم اول برای دعوت کردن به کارمشترک، دادن ارزش به ظرافت هاست و ارزش دادن به چیزی درآن حد که ارزش دارد. از آنسو این را هم باید در نظر گرفت که برای کوک کردن خود، تماس های بیشتر و همراهی دیگران را اگر می خواهیم، آنوقت ما از خود مطالبه می کنیم و حتی ≪واژه نامه≫، اصطلاحات و تشبیه های خود را نیز وسعت می بخشیم یا اینکه به روز می کنیم. و همهء اینها ما را به ساختارهای تازه نیازمند می سازند. در درون ساختارها، ما باید کار تیمی را بیاموزیم. در تیم و گروه تازه، شنیدن، احترام گذاشتن، ارزش دادن و دینامیسم را تمرین می کنیم. خواستن برای اندیشیدن و به جریان افتادن برای آینده را ازما می طلبد. آیا توجه ما به ≪زیبایی≫ جزاین است. زیبایی (زیبا شدن و بودن) را می توان دعوتی برای ناشناسان تعریف کرد. افکت های یک هنرمند و چهره سرشناس قبل از اینکه باشند مورد توجه ما قرار می گیرند، ما بدنبال آنها می گردیم. مثل توجه ما به یک خواننده سرشناس در یک مهمانی می ماند. بازبینی می کنیم. بازمی نگریم.اما این آیا جزاین است که ما درارتباط با خود هستیم؟ نگاه طولانی ترما نشان ازچه دارد؟ ارزیابی است یا تحقیق است؟ به هر روی، خواستهء ماست و برای چیز تازه ای است و ریشهء آن بازبینی در خود است.
این گزاره که ≪ساختارها امکانات می سازند≫ را باید با دقت نگاه کرد. از جمله، درست نیست بگوییم که ≪ساختارها امکانات را ≪تعیین≫ می کنند≫. ساختار بودنش موجب زایش امکانات جدید است. ساختاری ویژه، ما را به آنسو میبرد که بدیل را درنظر آوریم. در یک مهمانی، چرا باید همیشه آخر شب مست بود؟ چرا باید به جمع سیگاری ها پیوست؟ این ها هم ساختار هستند اما امکان دومی را نیز باید شناخت. در منزل ما رای گیری رسم است اما فقط رای همسرم شمرده می شود. باری، با هم، هر چند نمی خواستم با ماشین بروم، با ماشین به جایی رفتیم. جای پارک گیر نمی آمد. در فضای تنگ بین دو ماشین پارک کردم. بسیار خوب پیش رفت. احساس غرور به من دست داد، احساس مردانگی! بنابرین گاهی از دید تو نمی ارزد که کنش داشته باشی اما یکباره برای تونیزمثبت و پربار می شود. و، بار منفی اش را از دست می دهد. این همان معجزه است. فکر می کنم تا اینجای درس امروز به این مهم توانستم بپردازم که هرچند باید موضوعات را پیرامون ≪واژه≫ پیش برد، اما امروز، بدون اینکه زیاد روی واژهء ≪کوک کردن≫ تکیه کنیم، اهمیت مطلب روشن تر شد. حرکت و سمفونی با هم پیش می روند.
بازبینی عشق نامانوس
برای اینکه بتوانیم مغایرت ها را درک کنیم و نا همخوانی را بفهیم، باید با واقعیت ≪واقعیت≫ و واقعیت ≪احساس≫ سر و کار داشته باشیم. آنگاه این امکان را می یابیم که به علت بیگانگی مان با چیزی پی ببریم. ترانهء ≪بد رومنس≫، (عشق نامانوس) لیدی گاگا نگاهی است به این معضل که چگونه می توان به غلط عاشق شد، درگیر یک رابطهء عاطفی بد گشت. بی شک دلیل نخستین چنین رویدادی این است که معشوق در ظاهر جذاب است و گیرا می نماید. و با مرور زمان می بینیم که در درون دروغ ها و آزرم ها بسر می بریم. اما زنده ایم. و بزودی بیش از اینکه دلایل این انتخاب اشتباه را بشناسیم درمیان یکسری از رفتارها قرار داریم. اینجاست که روش شناخت پیامدهای ساختار را باید در اختیار داشت. برای برونرفت از این شرایط که نتیجهء فکر تنبل و یا غلط ماست، که در درون ساختار گرفتار آمده است و تا بدینجا کشیده شده است، یکی از چاره ها همان ≪دیسپلین پنجم≫ است: شناخت پیامد ها و پیامد های آنها. و طبیعی است که پیش بینی این پیامد ها نیز غیر ممکن نبوده اند. همانگونه که اگر در زمان اشتیاق ما، این پیش بینی عشق بد به ما عرضه می شد اسباب آزردگی خاطرمان می گشت. در زمان اشتیاق، تمایل و انگیزه کافی برای ≪بازبینی≫ ≪فکر≫ غلط ما وجود ندارد. اشتیاق نمی گذارد ما فکرمان به چالش بکشیم. مانند نماینده پارلمانی می ماند که نمایندهء مردمی است که ≪هیچ≫ نمی دانند و این نماینده هم هیچ نمی داند و این ها در برابر هم مشتاقانه وجود دارند. و با هم اختلاف نظری هم ندارند، نمی یابند. از سوی دیگر، اینگونه روابط ازارزش های غلط نیزمی گوید. مانند شیفته یک فرهنگ جدید شدن می ماند. انتخاب شرکت ها و موسسات برای ارائه ≪نمونه≫ و سرمشق برای شهروندان می ماند. و بزودی می شنوی که آن شرکت ورشکسته شده است. به شما توصیه می کنم اگر افکار تجاری و جدیدی در سر دارید این مستند[1] را بینید. کاراکترهای گوناگونی دراین ویدئو هستند و یافتن ابعاد شخصیت آنها بسیار مفید است. اما، آنچه که اینجا برایم مهم است این است که بدانیم بسیار اوقات ما شیفته ارزش هایی می شویم که در آن اندازه نیستند که نشان می دهند. دیگر آنکه رفتار و عادات و علائق ما، ما را به یک سمت اشتباه می برند. فلسفه ای، ایده ای اشتباه با ما عشق بیگانه می سازد. آنچنان شیفته می شویم که توانایی های ما می توانند برای دیگران بزرگ و سنگین باشند. همانگونه که دیدیم چه کسی در اتاق هوشمند تر است، ما نیز می توانیم به محیط خود چالش های بزرگی را انتقال دهیم که برای دیگران شاق هستند. ازاین روست که انگیزه انگیختن و کوک شدن بی شک نیاز به پیش بینی و تعمق دارد. می توان سخنران بود، در دانشگاه درس داد و ازاین دست، اما اگر نتوانی مسائل را با دید ≪انسانی≫ بنگری، کارت به عشق نامانوس خواهد افتاد. هر چقدر هم باهوش باشی، آنگاه که بتوانی آنرا با کلیت زندگی خودت بخروشانی، نتیجه خواهی دید.
[1] Youtube: ”Enron -The Smartest Guys in the Room”
تهیه شده در گروه اندیشه روشنفکر