روشنفکر/ «جنگلهای ایران تا ۳۰ سال آینده به کلی از بین میروند» عنوان خبری است که بیش از پیش آدمی را منقلب میکند و به جای اینکه صبحت را با یک فنجان چای گرم و امید به آینده بنوشی، یاس و هراس از آینده ای بدون درخت، برگ و زندگی سراپای وجودت را میگیرد.
ناخودآگاه یاد شعری از فریدون مشیری میافتی که سرود:
وای جنگل را بیابان می کنند…
اگرچه این شعر برای مرگ جنگل سروده نشده، اما آدمی را بی هیچ وقفهای، یاد بیابانی میاندازد که قرار است در گوشه گوشهی میهنت گسترانده شود. راستی ما را چه شده که اینگونه صبورانه، به مرگ هستی و سبزی نشستهایم .
ما سالهاست خو کردهایم به مرگ انسان، مرگ اخلاق و…و مرگ جنگل!
اینان که تبر به دست، به جانِ جنگلِ جانِ من و تو افتادهاند از کدام تیره و قبیله اند؟ ما را چه شده که اینسان بسادگی مرگ خویش را نظاره می کنیم و با سکوتی تلخ، خود را در دریای بی مسئولیتی رها کردهایم ؟
هموطن! جنگلهای ایران یعنی ریههای این خاک، سرطان گرفتهاند و از بیمسولیتیٍ حاکمانی که همواره با زندگی سر ستیز داشتهاند، آخرین نفسهای خود را بهسختی میکشند.
امروز اگر صدای من و تو ما نشود و فریاد نگردد، فردا دیر است، اصلا فردایی نیست!
فردای بدون درخت و جنگل که فردا نیست، فردای تبر است و تیشه!
تهیه شده در گروه نگاه روشنفکر