روشنفکر/ در روزهای اخیر، بار دیگر برخی سعی می کنند تا امنیت و ماندگاری جمهوری اسلامی را به امنیت عمومی مردم ایران گره زده و در حال گسترش شیوه تفکری هستند مبنی بر این که بدون حضور و تداوم جمهوری اسلامی، امنیت مردم ایران در معرض خطر خواهد بود. به دیگرسخن بقا و تداوم جمهوری اسلامی، شرط لازم برای تامین امنیت ملی مردم ایران برشمرده می شود.
مقایسهی تک بعدیِ شرایط ایران با کشورهایی چون سوریه و عراق و افغانستان، مهمترین شاخصه، از سوی این دوستان! در تبیین این فرضیه است.
این درحالی است که اساسا امنیت، عنصری تک بعدی نیست و از جنبههای متفاوت و در عین حال مترادف و همسو تشکیل یافته است. امنیت را نمیتوان تنها در چارچوب های سیاسی- جغرافیایی مورد نقد و بررسی قرار داد. چراکه دامنه این واژه از بهداشت عمومی تا بهداشت روانی، وضعیت اقتصادی و…و یا حتی نگاه فرد، گروه و جامعه به حال و آینده، قابل تسری است.
سو استفاده انتزاعی از مفاهیم و واژگان برای اثبات اینکه ایران نسبت به همسایگان خویش از ثبات امنیتی بیشتری برخوردار است اساسا یک رویکرد فریبکارانه و ریاکارانه است که گستردگی مفهوم امنیت را به سطحی بسیار نازل، تقلیل می دهد.
اگر باور داشته باشیم که امنیت از گستردگی عینی و ذهنیِ به مراتب بیشتری برخوردار است آیا می توان گفت که سطح امنیت ملی در ایران کنونی مناسب می باشد؟
وضعیت اقتصادی، بهداشت روانی و اجتماعی ، امنیت شغلی، گسترش جرم و جنایت،آزادی های سیاسی – اجتماعی و رسانه های آزاد، امید به زندگی و ده ها شاخص اجتماعی و… و سیاسیِ دیگر، دقیقا مفاهیم هستند که متصل ودر برگیرندهي امنیت ملی می باشند
براستی چند در صد مردم ایران شب روز خود را با احساس امنیت اجتماعی – اقتصادی به سر میکنند. آیا نویسنده، کارگر، استاد دانشگاه، معلم، پزشک، هنرمند، دانشجو و….و زنان یعنی نیمی از جامعه، نسبت به شرایط حال و آینده خود احساس رضایت دارند.
در این شکی نیست که بین احساس رضایت و امنیت فردی و عمومی یک رابطه معنادار وجود دارد. به دیگر سخن هرچه ضریب رضایت فردی- جمعی در یک جامعه، بالا باشد به همان اندازه ضریب امنیت ملی نیز افزایش می یابد. آیا چنین رویکردی در جامعه ایران قابل مشاهده است؟ دقیقا خیر!
افزون برآن ترس و هراس نهادهای بینالمللی جهت سرمایهگذاری در کشور، یکی دیگر از شاخصههای ناامنی در جامعه ایران است.
پدیده فرارمغزها که ایران در رده اول آن قرار دارد،از دیگر شاخص های ناامنی می باشد. امروز حتی کارگران یدی و زحمت کش ایرانی نیز به فکر مهاجرت از کشوری هستند که هیچ کورسویی از امید در آن نمانده است.
اگر بخواهیم شاخص های ناامنی در جامعه ایران را با استفاده از داده های آماریِ همین حکومت بررسی کنیم قطعا به نگارش دهها گزارش و کتاب نیازمند است.
براستی بازی باشعور و درک و فهم مردم ایران در باره موضوعی به این مهمی، از چه توطئهای نشات گرفته است و بر چه اساس قرار است بازی با افکار عمومی و وجدان جمعی ایرانیان، آن هم در رسانه های پرمخاطب فارسی، ادامه یابد.
خلاصه کلام اینکه برخی در طول این سالها با سوء استفاده از آزادی رسانهها در کشورهای دموکراتیک، سعی کرده و میکنند تا امنیتِ «الیگارشی مذهبی» را به امنیت ملی و عمومی گره بزنند.
اینجاست که روشنفکر، نویسنده و کارشناس باید وارد میدان شده و به طور اساسی و با زبان دانش و رسانه همراه با دادههای آماری، به گسترش واقعیت و حقیقت کمک کنند و اجازه ندهند تا اطلاعات غلط و تحریف شده، در باور توده مردم رسوخ کند.
تهیه شده در گروه نگاه روشنفکر